خادم
licenseمعنی کلمه خادم
معنی واژه خادم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آغا، برده، بنده، پرستار، پيشكار، چاكر، خدمتكار، خدمت كننده، خدمتگر، خدمتگزار، غلام، مددكار، مستخدم، نوكر | ||
متضاد | مخدوم، آقا، ارباب | ||
انگلیسی | servant, sexton, ministrant, slave, gillie, the servant | ||
عربی | خادم، خادمة، مستخدم، لعبة، وصيف | ||
ترکی | hizmetkar | ||
فرانسوی | serviteur | ||
آلمانی | diener | ||
اسپانیایی | servidor | ||
ایتالیایی | servitore | ||
مرتبط | خدمتکار، نوکر، پیشخدمت، گورکن، خدمت کننده، اسیر، زر خرید، کلفت، ملازم، نوکر یکی از روسای کوهستانی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خادم" در زبان فارسی به معنای خدمتکار یا کسی است که به دیگری خدمت میکند. در بحث قاعدههای نگارشی و دستور زبان فارسی، نکات زیر را میتوان در مورد این کلمه و نحو استفاده از آن در جملات در نظر گرفت:
بهطور کلی، کلمه "خادم" در جملات میتواند به راحتی توضیح داده شده و در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. رعایت قواعد نگارشی و استفاده درست از این کلمه میتواند به غنای متن کمک کند. | ||
واژه | خادم | ||
معادل ابجد | 645 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xādem | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی، جمع: خُدّام و خَدَم] | ||
مختصات | (دِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | xAdem | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خادم | ||
پخش صوت |
خدمتکار، پرستار، نوکر، چاکر، گماشته ، ملازم کلمه "خادم" در زبان فارسی به معنای خدمتکار یا کسی است که به دیگری خدمت میکند. در بحث قاعدههای نگارشی و دستور زبان فارسی، نکات زیر را میتوان در مورد این کلمه و نحو استفاده از آن در جملات در نظر گرفت: تعریف و معنی: خادم به معنای خدمتگزار است و معمولاً به کسانی که در خدمت دیگران هستند، اشاره دارد. نحو و استفاده: جمع: جمع "خادم" به صورت "خادمان" یا "خادمین" است. هنگام استفاده از جمع، باید توجه داشت که تفاوتهای معنایی ممکن است بر اساس جمله تغییر کند. صفت و قید: میتوان از صفاتی مانند "خوب"، "دلسوز" و غیره برای توصیف خادم استفاده کرد. به عنوان مثال: "خادم دلسوز، به مهمانان احترام میگذارد." بهطور کلی، کلمه "خادم" در جملات میتواند به راحتی توضیح داده شده و در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. رعایت قواعد نگارشی و استفاده درست از این کلمه میتواند به غنای متن کمک کند.
آغا، برده، بنده، پرستار، پيشكار، چاكر، خدمتكار، خدمت كننده، خدمتگر، خدمتگزار، غلام، مددكار، مستخدم، نوكر
مخدوم، آقا، ارباب
servant, sexton, ministrant, slave, gillie, the servant
خادم، خادمة، مستخدم، لعبة، وصيف
hizmetkar
serviteur
diener
servidor
servitore
خدمتکار، نوکر، پیشخدمت، گورکن، خدمت کننده، اسیر، زر خرید، کلفت، ملازم، نوکر یکی از روسای کوهستانی