خاستن
licenseمعنی کلمه خاستن
معنی واژه خاستن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برخاستن، بلند شدن، اوج گرفتن | ||
متضاد | نشستن 1- پديد آمدن، پيدا شدن، حاصل شدن، ظاهر شدن 2- نشات گرفتن 3- بهپا خاستن 4- بلند شدن، 5- قيام كردن، برخاستن 6- ازبين رفتن، زايل شدن، ناپديدگشتن 7- رستن، روييدن 8- بار آمدن، پرورشيافتن 9- ت | ||
انگلیسی | rise, get up, appear, raise | ||
عربی | ارتفاع، صعود، زيادة، نهوض، رفع، ازدياد، شروق، صعد، ترفيع، رفع الستار، شموخ، المد، فيضان، تقدم، أصل، منشأ، هضبة، احتجاج، تصاعد، نهض، تجاوز، قام، أشرق، رفع الأسعار، طلع، حلق، طار، بعث، وقف، إرتفع إلى مستوى المسؤولية، حدث، سبب، اشتهر، نتج عن، بزغ، رفع الروح المعنوية، ثور، أعلن العصيان، نبع، تنفض الجلسة أو الاجتماع، اجتاز، يعلو | ||
ترکی | uyanmak | ||
فرانسوی | se lever | ||
آلمانی | aufstehen | ||
اسپانیایی | levantarse | ||
ایتالیایی | alzarsi | ||
مرتبط | بالا آمدن، بالا رفتن، برامدن، درست شدن، پاگردیدن، ظاهر شدن، پدیدار شدن، طلوع کردن، سر زدن، طالع شدن | ||
واژه | خاستن | ||
معادل ابجد | 1111 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | xāstan | ||
ترکیب | (مصدر لازم) [پهلوی: xāstan] [قدیمی] | ||
مختصات | (تَ) [ په . ] (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خاستن | ||
پخش صوت |
بهمرسيدن، بعمل آمدن، حاصل شدن، ظهور کردن
1- برخاستن، بلند شدن، اوج گرفتن
نشستن
1- پديد آمدن، پيدا شدن، حاصل شدن، ظاهر شدن
2- نشات گرفتن
3- بهپا خاستن
4- بلند شدن،
5- قيام كردن، برخاستن
6- ازبين رفتن، زايل شدن، ناپديدگشتن
7- رستن، روييدن
8- بار آمدن، پرورشيافتن
9- ت
rise, get up, appear, raise
ارتفاع، صعود، زيادة، نهوض، رفع، ازدياد، شروق، صعد، ترفيع، رفع الستار، شموخ، المد، فيضان، تقدم، أصل، منشأ، هضبة، احتجاج، تصاعد، نهض، تجاوز، قام، أشرق، رفع الأسعار، طلع، حلق، طار، بعث، وقف، إرتفع إلى مستوى المسؤولية، حدث، سبب، اشتهر، نتج عن، بزغ، رفع الروح المعنوية، ثور، أعلن العصيان، نبع، تنفض الجلسة أو الاجتماع، اجتاز، يعلو
uyanmak
se lever
aufstehen
levantarse
alzarsi
بالا آمدن، بالا رفتن، برامدن، درست شدن، پاگردیدن، ظاهر شدن، پدیدار شدن، طلوع کردن، سر زدن، طالع شدن