خال
licenseمعنی کلمه خال
معنی واژه خال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- نقطهسياه، نقطه 2- لكه 3- نقش (ورقبازي) 4- خالو، دائي، دايي | ||
متضاد | 1- عم، عمو 2- خاله | ||
انگلیسی | mole, spot, freckle, blotch, dot, beauty spot, mote, speckle, fleck, pip, speck, stigma, mother's mark, the mole | ||
عربی | الخلد، شامة، خال، حاجز الامواج، مرفأ، حيوان اكل الحشرات، الجنين الكاذب، خلد | ||
ترکی | bir köstebek | ||
فرانسوی | une taupe | ||
آلمانی | ein maulwurf | ||
اسپانیایی | un lunar | ||
ایتالیایی | una talpa | ||
مرتبط | خال سیاه، خال گوشتی، کور موش، لکه، محل، مکان، لحظه، کک مک، لک صورت، دمل، جوش چرک دار، کورک، رنگ محو، خال کوچک، خال زیبایی، ریزه، خرده، اتم، دره، لکه کوچک، رنگ، نوع، قسم، اختلال مزاج، سیفلیس، سیفیلیس، دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب، ذره، لکه یا خال میوه، لک، کلاله، داغ ننگ، لکه ننگ، داغ، خال مادر زادی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خال" در زبان فارسی میتواند به معانی و کاربردهای مختلفی اشاره داشته باشد. در اینجا به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود:
این نکات میتواند به درک بهتر و استفاده صحیح از کلمه "خال" در زبان فارسی کمک کند. اگر سوال خاصتری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری است، خوشحال میشوم کمک کنم. | ||
واژه | خال | ||
معادل ابجد | 631 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | xAl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خال | ||
پخش صوت |
نقطه سياه بر روي پوست بدن، دلجوي، دلرباي، دل آراي، کلمه "خال" در زبان فارسی میتواند به معانی و کاربردهای مختلفی اشاره داشته باشد. در اینجا به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود: معانی کلمه: نوشتار صحیح: استفاده در جملات: قواعد صرف و نحو: این نکات میتواند به درک بهتر و استفاده صحیح از کلمه "خال" در زبان فارسی کمک کند. اگر سوال خاصتری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری است، خوشحال میشوم کمک کنم.
نيک اختر
برادر مادر، دائي
برادر مادر، دائي
1- نقطهسياه، نقطه
2- لكه
3- نقش (ورقبازي)
4- خالو، دائي، دايي
1- عم، عمو
2- خاله
mole, spot, freckle, blotch, dot, beauty spot, mote, speckle, fleck, pip, speck, stigma, mother's mark, the mole
الخلد، شامة، خال، حاجز الامواج، مرفأ، حيوان اكل الحشرات، الجنين الكاذب، خلد
bir köstebek
une taupe
ein maulwurf
un lunar
una talpa
خال سیاه، خال گوشتی، کور موش، لکه، محل، مکان، لحظه، کک مک، لک صورت، دمل، جوش چرک دار، کورک، رنگ محو، خال کوچک، خال زیبایی، ریزه، خرده، اتم، دره، لکه کوچک، رنگ، نوع، قسم، اختلال مزاج، سیفلیس، سیفیلیس، دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب، ذره، لکه یا خال میوه، لک، کلاله، داغ ننگ، لکه ننگ، داغ، خال مادر زادی