خالص
licenseمعنی کلمه خالص
معنی واژه خالص
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بيآميغ، بيغش، پاك، رحيق، زبده، ساده، سارا، سره، صاف، صافي، غيرمخلوط، مروق، مصفي، مطلق، ناب، ناپالوده | ||
متضاد | ناخالص، ناسره 1- بيشائبه، بيريا 2- پاك، بيآلايش، ناآلوده 3- ويژه، خرجدررفته 4- وزنبيظرف | ||
انگلیسی | net, pure, genuine, sheer, solid, sincere, absolute, unmixed, unadulterated, unalloyed, veridical, downright, heartfelt, virginal, simon-pure | ||
عربی | شبكة، شرك، شبكة صيد، شبكة خطوط، كرة تصيب الشبكة، صاف، صافي الدخل، إصطاد بالشبكة، صاد بشبكة | ||
ترکی | saf | ||
فرانسوی | pur | ||
آلمانی | rein | ||
اسپانیایی | puro | ||
ایتالیایی | puro | ||
مرتبط | ویژه، اساسی، خرج دررفته، اصلی، پاک، محض، تمیز، اصیل، واقعی، اصل، حقیقی، درست، راست، حریری، جامد، محکم، سخت، توپر، سفت، صادق، صمیمی، مخلص، بی ریا، قلبی، کامل، قطعی، مستقل، استبدادی، یک دست، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی، بدون الیاژ، غیر مخلوط، راستگو، از روی حقیقت گویی، رک، از روی صمیمیت، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده، بی غل و غش، صحیح، راست حسینی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خالص" به معنای خالص، ناب و بدون آلودگی است و در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد. در ادامه چند نکته درباره قواعد و نگارش این کلمه آورده شده است:
با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثری از کلمه "خالص" در نوشتار و مکالمات فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | خالص | ||
معادل ابجد | 721 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xāles | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: خُلَّص] | ||
مختصات | (لِ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | xAles | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خالص | ||
پخش صوت |
ساده ، ناب، صافي، بي غش، بي آميغ کلمه "خالص" به معنای خالص، ناب و بدون آلودگی است و در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد. در ادامه چند نکته درباره قواعد و نگارش این کلمه آورده شده است: نوشتار صحیح: کلمه "خالص" باید با حروف فارسی و به شکل درست (با "خ" و "ص" و "ل" و "س") نوشته شود. مفرد و جمع: "خالص" در حالت مفرد به کار میرود، پاسخ به "خالص" در حالت جمع معمولاً "خالصها" یا "خالصین" است که بسته به زمینه استفاده ممکن است متفاوت باشد. فعلهای مرتبط: میتوان از این کلمه در ترکیب با افعال مختلف استفاده کرد؛ به عنوان مثال: "خالص کردن"، "خالص شدن". معنا در جمله: باید دقت کرد که در جملات معنا و مفهوم "خالص" به وضوح مشخص باشد. به طور مثال: "این عسل کاملاً خالص است." با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثری از کلمه "خالص" در نوشتار و مکالمات فارسی استفاده کرد.
1- بيآميغ، بيغش، پاك، رحيق، زبده، ساده، سارا، سره، صاف، صافي، غيرمخلوط، مروق، مصفي، مطلق، ناب، ناپالوده
ناخالص، ناسره
1- بيشائبه، بيريا
2- پاك، بيآلايش، ناآلوده
3- ويژه، خرجدررفته
4- وزنبيظرف
net, pure, genuine, sheer, solid, sincere, absolute, unmixed, unadulterated, unalloyed, veridical, downright, heartfelt, virginal, simon-pure
شبكة، شرك، شبكة صيد، شبكة خطوط، كرة تصيب الشبكة، صاف، صافي الدخل، إصطاد بالشبكة، صاد بشبكة
saf
pur
rein
puro
puro
ویژه، اساسی، خرج دررفته، اصلی، پاک، محض، تمیز، اصیل، واقعی، اصل، حقیقی، درست، راست، حریری، جامد، محکم، سخت، توپر، سفت، صادق، صمیمی، مخلص، بی ریا، قلبی، کامل، قطعی، مستقل، استبدادی، یک دست، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی، بدون الیاژ، غیر مخلوط، راستگو، از روی حقیقت گویی، رک، از روی صمیمیت، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده، بی غل و غش، صحیح، راست حسینی