خردل
licenseمعنی کلمه خردل
معنی واژه خردل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سپندان، اسپندان 2- يكذره، مقداريناچيز | ||
انگلیسی | mustard, coward, craven, patsy, faint-heart, cowardly, base-spirited, chicken-hearted | ||
عربی | خردل، مسطردة، ذرور الخردل | ||
ترکی | hardal | ||
فرانسوی | moutarde | ||
آلمانی | senf | ||
اسپانیایی | mostaza | ||
ایتالیایی | mostarda | ||
مرتبط | درخت خردل، ترسو، بزدل، نامرد، ادم ترسو، شخص جبون، فریب خورده، شخص گول خورده، مردکه، ضعیف النفس، ناکس، شکست خورده، ترسو و پست، خسیس، کمرو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خردل" در زبان فارسی به معنای نوعی ادویه است که از دانههای گیاهان خردل تهیه میشود. در اینجا چند نکته نگارشی و قاعدهای درباره استفاده و نوشتن این کلمه آورده شده است:
در نهایت، برای نوشتن متون رسمی یا علمی درباره "خردل"، بهتر است از منابع معتبر و معتبر استفاده کنید تا اطلاعات دقیقتر و مرتبطتری ارائه دهید. | ||
واژه | خردل | ||
معادل ابجد | 834 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xarda(e)l | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: خردَل] | ||
مختصات | (خَ دَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | xardel | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خردل | ||
پخش صوت |
ترسو، بددل کلمه "خردل" در زبان فارسی به معنای نوعی ادویه است که از دانههای گیاهان خردل تهیه میشود. در اینجا چند نکته نگارشی و قاعدهای درباره استفاده و نوشتن این کلمه آورده شده است: نوشتار صحیح: کلمه "خردل" به همین صورت و بدون هیچگونه جملهگذاری خاصی نوشته میشود. نقش در جمله: "خردل" میتواند به عنوان اسم در جملهها استفاده شود. به عنوان مثال: تلفظ: در تلفظ این کلمه، میتوان به شکلی واضح و روان آن را ادا کرد: /xardal/. جمعسازی: کلمه "خردل" به صورت جمع "خردلها" یا "خردلها" نیز به کار میرود. قید و صفت: این کلمه میتواند به عنوان صفت در ترکیبهای مختلف نیز استفاده شود، مانند "سس خردل". در نهایت، برای نوشتن متون رسمی یا علمی درباره "خردل"، بهتر است از منابع معتبر و معتبر استفاده کنید تا اطلاعات دقیقتر و مرتبطتری ارائه دهید.
1- سپندان، اسپندان
2- يكذره، مقداريناچيز
mustard, coward, craven, patsy, faint-heart, cowardly, base-spirited, chicken-hearted
خردل، مسطردة، ذرور الخردل
hardal
moutarde
senf
mostaza
mostarda
درخت خردل، ترسو، بزدل، نامرد، ادم ترسو، شخص جبون، فریب خورده، شخص گول خورده، مردکه، ضعیف النفس، ناکس، شکست خورده، ترسو و پست، خسیس، کمرو