خشن
licenseمعنی کلمه خشن
معنی واژه خشن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- درشت، زبر، ضخيم، ناهموار، نخاله 2- بيادب، پرخاشگر، تند، تندخو، ستيزهخو، عصباني، عنيف، ناملايم | ||
متضاد | نرم، لطيف، ملايم 1- جدي، سختگير 2- ناهنجار، ناخوشآيند 3- زمخت، خشك 4- نافرهيخته، بيفرهنگ | ||
انگلیسی | rough, harsh, bearish, tough, coarse, rude, hoarse, raucous, scabrous, stark, boorish, crusty, brute, blatant, gruff, brusque, brutish, rowdy, unkempt, stocky, indelicate, truculent, blowsy, impolite, ragged, randy, wooden, woolly, blowzy, caddish, churlish, high, offish, plebeian, scraggy, sore, ungracious, unmannered, iron-bound, rough-and-ready, stour | ||
عربی | صارِم | ||
ترکی | sert | ||
فرانسوی | rude | ||
آلمانی | harsch | ||
اسپانیایی | duro | ||
ایتالیایی | duro | ||
مرتبط | زمخت، ناهنجار، نا هموار، ناگوار، زننده، ناملایم، مثل خرس، بی تربیت، نکره، خرس وار، دشوار، سخت، شدید، محکم، سفت، بی ادب، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، خیلی نامرتب، گرفته، خفه، خرخری، پوسته پوسته، دان دان، هرزه، کامل، قوی، رک، شجاع، بی نزاکت، دهاتی، پوسته مانند، بی رحم، حیوان صفت، سبع، بی خرد، جانور خوی، رسوا، پر سر و صدا، خود نما، شلوغ کننده، بی معنی و بی ملاحظه، ترشرو، بد خلق، بی شعور، حیوانی، ددمنش، پست، سرکش، چموش، ژولیده، شانه نکرده، ناسترده، کلفت، کوتاه، چارشانه، وحشی، قصی القلب، ژیان، سرخ روی، سرخ گونه، غیر متمدن، پاره پاره، ژنده، کهنه، ناصاف، شهوانی، افسار گیسخته، زبان دراز، چوبی، از چوب ساخته شده، شق، پشمالو، پرپشم، پشم دار، پشم نما، شلخته، اوباش صفت، خشن ورذل، زیاد، عالی، بلند، مرتفع، گزاف، منزوی، دارای دندانههای غیر منظم، لاغر، دردناک، مجروح، مبرم، خارج از نزاکت، ناصواب، منفور، فاقد رفتار شایسته، بدون اداب، با اهن بسته، بزرگ، کشمکش، هیجان | ||
واژه | خشن | ||
معادل ابجد | 950 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xašen | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [قدیمی] | ||
مختصات | ( ~.) | ||
آواشناسی | xaSen | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خشن | ||
پخش صوت |
درشت از هر چيز، زمخت، ناهموار، ناهنجار، درشت گرديدن
1- درشت، زبر، ضخيم، ناهموار، نخاله
2- بيادب، پرخاشگر، تند، تندخو، ستيزهخو، عصباني، عنيف، ناملايم
نرم، لطيف، ملايم
1- جدي، سختگير
2- ناهنجار، ناخوشآيند
3- زمخت، خشك
4- نافرهيخته، بيفرهنگ
rough, harsh, bearish, tough, coarse, rude, hoarse, raucous, scabrous, stark, boorish, crusty, brute, blatant, gruff, brusque, brutish, rowdy, unkempt, stocky, indelicate, truculent, blowsy, impolite, ragged, randy, wooden, woolly, blowzy, caddish, churlish, high, offish, plebeian, scraggy, sore, ungracious, unmannered, iron-bound, rough-and-ready, stour
صارِم
sert
rude
harsch
duro
duro
زمخت، ناهنجار، نا هموار، ناگوار، زننده، ناملایم، مثل خرس، بی تربیت، نکره، خرس وار، دشوار، سخت، شدید، محکم، سفت، بی ادب، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، خیلی نامرتب، گرفته، خفه، خرخری، پوسته پوسته، دان دان، هرزه، کامل، قوی، رک، شجاع، بی نزاکت، دهاتی، پوسته مانند، بی رحم، حیوان صفت، سبع، بی خرد، جانور خوی، رسوا، پر سر و صدا، خود نما، شلوغ کننده، بی معنی و بی ملاحظه، ترشرو، بد خلق، بی شعور، حیوانی، ددمنش، پست، سرکش، چموش، ژولیده، شانه نکرده، ناسترده، کلفت، کوتاه، چارشانه، وحشی، قصی القلب، ژیان، سرخ روی، سرخ گونه، غیر متمدن، پاره پاره، ژنده، کهنه، ناصاف، شهوانی، افسار گیسخته، زبان دراز، چوبی، از چوب ساخته شده، شق، پشمالو، پرپشم، پشم دار، پشم نما، شلخته، اوباش صفت، خشن ورذل، زیاد، عالی، بلند، مرتفع، گزاف، منزوی، دارای دندانههای غیر منظم، لاغر، دردناک، مجروح، مبرم، خارج از نزاکت، ناصواب، منفور، فاقد رفتار شایسته، بدون اداب، با اهن بسته، بزرگ، کشمکش، هیجان