خفه
licenseمعنی کلمه خفه
معنی واژه خفه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- گلوفشرده، محتقن، مرده 3- تار، تاريك 4- دلگير، گرفته | ||
متضاد | دل باز | ||
انگلیسی | strangled, choked, suffocated, stuffy, muggy, choky, hoarse, suffocation, asphyxia, asthma, shut up | ||
عربی | مخنوق، خنق | ||
ترکی | boğulmak | ||
فرانسوی | étouffer | ||
آلمانی | ersticken | ||
اسپانیایی | sofocar | ||
ایتالیایی | soffocare | ||
مرتبط | محافظه کار، بد اخم، لجوج، دلتنگ کننده، اوقات تلخ، گرم، گرفته، دم دار، خشن، خیلی نامرتب، زمخت، خرخری، خفگی، خفقان، اختناق، خفه سازی، خناق، خناک، آسم، تنگی نفس، نفس تنگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خفه" در زبان فارسی میتواند به معانی و کاربردهای مختلفی اشاره داشته باشد و در قواعد نگارشی و گرامری نیز به صورتهای مختلفی عرضه شود. در ادامه به توضیحات مربوط به این کلمه پرداخته میشود:
با توجه به موارد بالا، میتوان نتیجهگیری کرد که "خفه" کلمهای چندمعنایی با کاربردهای متنوع در زبان فارسی است که در نوشتار و گفتار باید به دقت و با توجه به زمینهی آن به کار رود. | ||
واژه | خفه | ||
معادل ابجد | 685 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xafe | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (عا.) | ||
آواشناسی | xafe | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خفه | ||
پخش صوت |
فشردگي گلو، خبه ، نفس بريده کلمه "خفه" در زبان فارسی میتواند به معانی و کاربردهای مختلفی اشاره داشته باشد و در قواعد نگارشی و گرامری نیز به صورتهای مختلفی عرضه شود. در ادامه به توضیحات مربوط به این کلمه پرداخته میشود: معنی و کاربرد: نحوه کاربرد: قواعد نوشتاری: با توجه به موارد بالا، میتوان نتیجهگیری کرد که "خفه" کلمهای چندمعنایی با کاربردهای متنوع در زبان فارسی است که در نوشتار و گفتار باید به دقت و با توجه به زمینهی آن به کار رود.
1-اسم
2- گلوفشرده، محتقن، مرده
3- تار، تاريك
4- دلگير، گرفته
دل باز
strangled, choked, suffocated, stuffy, muggy, choky, hoarse, suffocation, asphyxia, asthma, shut up
مخنوق، خنق
boğulmak
étouffer
ersticken
sofocar
soffocare
محافظه کار، بد اخم، لجوج، دلتنگ کننده، اوقات تلخ، گرم، گرفته، دم دار، خشن، خیلی نامرتب، زمخت، خرخری، خفگی، خفقان، اختناق، خفه سازی، خناق، خناک، آسم، تنگی نفس، نفس تنگی