خود رایی
licenseمعنی کلمه خود رایی
معنی واژه خود رایی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | conceit, arrogance, assumption, assurance, bighead, confidence, contrariness, despotism, headstrongness, overconfidence, high-handedness, self-assertion, self-assurance, self-confidence, self-sufficiency, self-will, self -esteem | ||
عربی | فكرة، غرور، خيال، المتصور | ||
مرتبط | غرور، استعاره، خود بینی، خود سری، تکبر، نخوت، گستاخی، شدت عمل، فرض، گمان، پنداشت، انگاشت، اتخاذ، تضمین، اطمینان، بیمه، ضمانت، تعهد، خود ستا، عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش، اعتماد، اعتقاد، صمیمیت، رازگویی، خریت، مخالفت، ناجوری، خیرگی، استبداد، حکومت مطلقه، ستم، خیره سری، اطمینان بیش از حد، خودپسندی، خود جلو اندازی، خود بیانگری، اعتماد به نفس، اعتماد بنفس، غرور بیجا، از خود راضی گری، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، اراده شخصی | ||
واژه | خود رایی | ||
معادل ابجد | 831 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خود رایی | ||
پخش صوت |
خود رايي برمخيدگي
conceit, arrogance, assumption, assurance, bighead, confidence, contrariness, despotism, headstrongness, overconfidence, high-handedness, self-assertion, self-assurance, self-confidence, self-sufficiency, self-will, self -esteem
فكرة، غرور، خيال، المتصور
غرور، استعاره، خود بینی، خود سری، تکبر، نخوت، گستاخی، شدت عمل، فرض، گمان، پنداشت، انگاشت، اتخاذ، تضمین، اطمینان، بیمه، ضمانت، تعهد، خود ستا، عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش، اعتماد، اعتقاد، صمیمیت، رازگویی، خریت، مخالفت، ناجوری، خیرگی، استبداد، حکومت مطلقه، ستم، خیره سری، اطمینان بیش از حد، خودپسندی، خود جلو اندازی، خود بیانگری، اعتماد به نفس، اعتماد بنفس، غرور بیجا، از خود راضی گری، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، اراده شخصی