خوک
licenseمعنی کلمه خوک
معنی واژه خوک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خنزير، كاس، گراز | ||
انگلیسی | swine, pig, pork, hog | ||
عربی | خنزير، شخص جدير بالإزدراء، حقير، انثي خنزير | ||
ترکی | domuz | ||
فرانسوی | cochon | ||
آلمانی | schwein | ||
اسپانیایی | cerdo | ||
ایتالیایی | maiale | ||
مرتبط | خنازیر، گراز ادم پرخور یا حریص، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، گوشت خوک | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خوک" در زبان فارسی به معنی نوعی حیوان است و در نگارش و قواعد فارسی باید به چند نکته توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوان گفتار و نوشتار خود را در مورد کلمه "خوک" بهبود بخشید. | ||
واژه | خوک | ||
معادل ابجد | 626 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xuk | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: xūk] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | xuk | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خوک | ||
پخش صوت |
حيوانيست معروف اهلي و فربه ، کلمه "خوک" در زبان فارسی به معنی نوعی حیوان است و در نگارش و قواعد فارسی باید به چند نکته توجه کرد: معنی و مفهوم: "خوک" به معنای حیوانی از خانواده خوکسان است و در برخی فرهنگها به صورت نمادین نیز مورد استفاده قرار میگیرد. نوشتار: این کلمه به حالتهای مختلف ممکن است در جملات به کار رود. به عنوان مثال: قواعد صرف و نحو: "خوک" در حالت مفرد است و برای جمع آن میتوان از "خوکها" استفاده کرد. استفاده در جملات: باید توجه داشت که در جملات باید کلمه در جای مناسب خود قرار گیرد و از نظر دستوری صحیح باشد. با رعایت این نکات، میتوان گفتار و نوشتار خود را در مورد کلمه "خوک" بهبود بخشید.
بدنش داراي گوشت و چربي بسيار،
پوست بدنش ضخيم و مودار و دست وپاي کوتاه و چشم هاي کوچک
دارد
(اسم) - 1 پستانداري از راسته ء سم
داران که تيره ء خاصي بنام
((تيره ء خوکان)) بوجود آورده .
اين جانور در هر دست و پا داراي 4 انگشت
است و همه چيز ميخورد . بدنش داراي چربي
بسيار و پوستش ضخيم و داراي موست .
يا خوک دريايي . (دلفين) .
يا خوک وحشي . گونه اي خوک که داراي
جثه ء سنگين و بيني پهن است در
جنگلهاي باتلاقي ميزيد و شب بجستجوي
شکار ميرود . دندانهاي نيش وي از طرفين
دهان بيرون آمده و آلت دفاعي خطرناکي
را تشکيل ميدهد . اين جانور بمحصولات
زراعتي خسارت بسيار وارد ميکند . يا
خوک هندي . پستانداري کوچک از راسته ء
جوندگان علفخوار داراي پشمهاي ريز و
پوزه ء پهن و پاهاي کوتاه خوکچه .
- 2 شخص چاق بسيار فربه .
خنزير، كاس، گراز
swine, pig, pork, hog
خنزير، شخص جدير بالإزدراء، حقير، انثي خنزير
domuz
cochon
schwein
cerdo
maiale
خنازیر، گراز ادم پرخور یا حریص، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، گوشت خوک