خیمه زدن
licenseمعنی کلمه خیمه زدن
معنی واژه خیمه زدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اردو زدن، خيمه برپا كردن 2- استقرار يافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقيم شدن، منزل كردن 3- خيمه كشيدن | ||
انگلیسی | pitch a tent, camp, camp out in tents, lodge out in tents, make the pitch, tent | ||
عربی | نصب الخيمة | ||
مرتبط | خیمه برپا کردن، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، توجه کردن | ||
واژه | خیمه زدن | ||
معادل ابجد | 716 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خیمه زدن | ||
پخش صوت |
تاژ زدن افراس افراشتن چادر زدن
(مصدر) - 1 برپا کردن خيمه چادر زدن .
- 2 فرود آمدن مقيم شدن در جايي .
- 3 عجب و تکبر کردن . - 4 فني است از
کشتي که چون حريف بخاک مي رود حريف ديگر
از روبرو تمام تنه ء خود را بر روي او
خراب مي کند خيمه کشيدن . يا اندر عدم
خيمه زدن . فاني شدن رسيدن بعالم
حقايق .
1- اردو زدن، خيمه برپا كردن
2- استقرار يافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقيم شدن، منزل كردن
3- خيمه كشيدن
pitch a tent, camp, camp out in tents, lodge out in tents, make the pitch, tent
نصب الخيمة
خیمه برپا کردن، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، توجه کردن