دبیر
licenseمعنی کلمه دبیر
معنی واژه دبیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- مدرس، معلم 2- راقم، كاتب، مترسل، محرر، منشي، نويسنده 3- باسواد، تحصيلكرده | ||
انگلیسی | secretary, teacher, actuary | ||
عربی | السكرتارية | ||
ترکی | sekreter | ||
فرانسوی | le secrétaire | ||
آلمانی | die sekretärin | ||
اسپانیایی | la secretaria | ||
ایتالیایی | la segretaria | ||
مرتبط | منشی، محرم اسرار، مربی، اموختار، اموزگار، امارگیر، مامور احصائيه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دبیر" به معنی معلم، نویسنده یا کسی است که مسئول امور اداری و دفتری است. در استفاده و نگارش این کلمه باید به چند نکته توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوان به بهبود نگارش و استفاده موثر از کلمه "دبیر" در متون فارسی کمک کرد. | ||
واژه | دبیر | ||
معادل ابجد | 216 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dabir | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [پهلوی: dapir] ‹دویر› | ||
مختصات | (دَ) [ ع . ] (ص . اِ.) | ||
آواشناسی | dabir | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دبیر | ||
پخش صوت |
نويسنده ، کاتب، منشي، اديب، معلم، باسواد، قلمزن کلمه "دبیر" به معنی معلم، نویسنده یا کسی است که مسئول امور اداری و دفتری است. در استفاده و نگارش این کلمه باید به چند نکته توجه کرد: املا و نحوه نوشتار: کلمه "دبیر" با "د" بزرگ یا کوچک آغاز میشود و به صورت صحیح به ویژه در متون رسمی باید با دقت نوشته شود. جمع و مفرد: در زبان فارسی، جمع کلمه "دبیر" به صورت "دبیران" یا "دبیرها" است. میتوان از هر دو نوع جمع استفاده کرد، ولی "دبیران" رسمیتر و ادبیتر است. استفاده در جملات: در جملات باید توجه داشت که به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر اجزای جمله به درستی به کار رود. به عنوان مثال: قید و صفات: میتوان به کلمه "دبیر" صفات و قیدهای مختلف اضافه کرد. به عنوان مثال: استفاده در ترکیبها: "دبیر" میتواند در ترکیبهای مختلف نیز به کار برود، مانند: با رعایت این نکات، میتوان به بهبود نگارش و استفاده موثر از کلمه "دبیر" در متون فارسی کمک کرد.
1- مدرس، معلم
2- راقم، كاتب، مترسل، محرر، منشي، نويسنده
3- باسواد، تحصيلكرده
secretary, teacher, actuary
السكرتارية
sekreter
le secrétaire
die sekretärin
la secretaria
la segretaria
منشی، محرم اسرار، مربی، اموختار، اموزگار، امارگیر، مامور احصائيه