دختر
licenseمعنی کلمه دختر
معنی واژه دختر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بنت، دخت، صبيه 2- باكره، دوشيزه، عذرا 3- سليله | ||
متضاد | پسر | ||
انگلیسی | girl, daughter, gal, maid, sissy, wench, girlie, sister, periwinkle, lass, gill, lassie, quean, sis | ||
عربی | فتاة، بنت، صبية، إمرأة متزوجة، ابنة، آنسة، خادمة، عاملة، محبوبة، معشوقة، فتاة الملذات، إمراة فاجرة | ||
ترکی | kız | ||
فرانسوی | fille | ||
آلمانی | mädchen | ||
اسپانیایی | chica | ||
ایتالیایی | ragazza | ||
مرتبط | دختربچه، زن جوان، دوشیزه، معشوقه، کلفت، فرزند، خدمتکار، دوشیزه یا زن جوان، مستخدمه، خادمه، پیشخدمت مونی، مردیا بچه زن صفت، خواهر، دختر دهقان، فاحشه، پرستار، همشیره، دختر تارک دنیا، گل تلفونی، پراونش، دلبر، گوشت ماهی، یار، بدکاره | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دختر" در زبان فارسی به معنای آن دسته از افراد جوان و عمدتاً نوجوان یا بالغ است که جنسیت مؤنث دارند. در زیر به برخی از قواعد نحوی و نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود:
با رعایت این نکات میتوان به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "دختر" در نگارش و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | دختر | ||
معادل ابجد | 1204 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | doxtar | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: duxtar] ‹دخت، دخ› | ||
مختصات | (دُ تَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | doxtar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دختر | ||
پخش صوت |
- 1 فرزند مادينه انسان بنت کلمه "دختر" در زبان فارسی به معنای آن دسته از افراد جوان و عمدتاً نوجوان یا بالغ است که جنسیت مؤنث دارند. در زیر به برخی از قواعد نحوی و نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود: جنسیت: جمع و مفرد: قید اضافه: نقش در جمله: نگارش دقیق: با رعایت این نکات میتوان به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "دختر" در نگارش و گفتار استفاده کرد.
ابنه . - 2 زن مرد نديده باکره . يا
دختر آفتاب شراب لعلي يا دختر خم
- 1 شراب لعلي . - 2 انگور دانه انگور .
يا دختر روزگار حادثه .
1- بنت، دخت، صبيه
2- باكره، دوشيزه، عذرا
3- سليله
پسر
girl, daughter, gal, maid, sissy, wench, girlie, sister, periwinkle, lass, gill, lassie, quean, sis
فتاة، بنت، صبية، إمرأة متزوجة، ابنة، آنسة، خادمة، عاملة، محبوبة، معشوقة، فتاة الملذات، إمراة فاجرة
kız
fille
mädchen
chica
ragazza
دختربچه، زن جوان، دوشیزه، معشوقه، کلفت، فرزند، خدمتکار، دوشیزه یا زن جوان، مستخدمه، خادمه، پیشخدمت مونی، مردیا بچه زن صفت، خواهر، دختر دهقان، فاحشه، پرستار، همشیره، دختر تارک دنیا، گل تلفونی، پراونش، دلبر، گوشت ماهی، یار، بدکاره