در رفته
license
98
1667
100
معنی کلمه در رفته
معنی واژه در رفته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | disjointed, thrown, escaped | ||
عربی | مفكك، مخلع، محلل | ||
مرتبط | بی ربط، گسیخته، مجزا، متلاشی، مطرود | ||
واژه | در رفته | ||
معادل ابجد | 889 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | صفت | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی در رفته | ||
پخش صوت |
- 1 در آمده بدرون رفته .
- 2 شانه خالي کرده .
- 3 پاره شده تغيير يافته : کف فرش
در رفته است . - 4 منهاي مفروق : خرج در
رفته دو هزار ريال برايش باقي مانده .
disjointed, thrown, escaped
مفكك، مخلع، محلل
بی ربط، گسیخته، مجزا، متلاشی، مطرود