اختلال
licenseمعنی کلمه اختلال
معنی واژه اختلال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اخلال، اغتشاش، بينظمي، هرجومرج، 2- آشفتگي، پريشاني، پريشي، نابساماني | ||
انگلیسی | disorder, disturbance, perturbation, noise, derangement, disorderliness, kettle of fish, tribulation | ||
عربی | اضطراب، خلل، فوضى، شغب، فتنة، فتنة شغب أو محنة، إعتلال جسدي، أصاب الصحة، وقع الاضطراب في | ||
ترکی | düzensizlik | ||
فرانسوی | désordre | ||
آلمانی | störung | ||
اسپانیایی | trastorno | ||
ایتالیایی | disturbo | ||
مرتبط | بی نظمی، نابهنجاری، بی ترتیبی، اشفتگی، کسالت، مزاحمت، ناراحتی، تعرض، اشوب، پریشانی، انحراف، تشویش، سر و صدا، صدا، شلوغ، فریاد، طنین، دیوانگی، ژولیدگی، بهم خوردگی، کار، رنج، محنت، عذاب، ازمایش سخت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اختلال" در زبان فارسی به معنای ناهنجاری، خرابی یا بینظمی است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "اختلال" به صورت صحیح و مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | اختلال | ||
معادل ابجد | 1062 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'extelāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'extelAl | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اختلال | ||
پخش صوت |
- 1 فريب دادن - 2 راز شنيدن کلمه "اختلال" در زبان فارسی به معنای ناهنجاری، خرابی یا بینظمی است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: املا: به صورت "اختلال" نوشته میشود و نباید به صورت دیگری نوشته شود. جنس و تعداد: کاربرد در جمله: ترکیبها: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "اختلال" به صورت صحیح و مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
درهم برهمي به هم ريختگي
1- اخلال، اغتشاش، بينظمي، هرجومرج،
2- آشفتگي، پريشاني، پريشي، نابساماني
disorder, disturbance, perturbation, noise, derangement, disorderliness, kettle of fish, tribulation
اضطراب، خلل، فوضى، شغب، فتنة، فتنة شغب أو محنة، إعتلال جسدي، أصاب الصحة، وقع الاضطراب في
düzensizlik
désordre
störung
trastorno
disturbo
بی نظمی، نابهنجاری، بی ترتیبی، اشفتگی، کسالت، مزاحمت، ناراحتی، تعرض، اشوب، پریشانی، انحراف، تشویش، سر و صدا، صدا، شلوغ، فریاد، طنین، دیوانگی، ژولیدگی، بهم خوردگی، کار، رنج، محنت، عذاب، ازمایش سخت