دردانه
licenseمعنی کلمه دردانه
معنی واژه دردانه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- در، مرواريد 2- سوگلي، عزيز، عزيزكرده، نازدانه، نورچشم 3- فريد، يكتا، يكدانه 4- لوس، ننر | ||
انگلیسی | painful | ||
عربی | ألم، الم، وجع، حزن، عناء، أسى، عقوبة، جهد، أزعج، أمض، عض، كبد، عانى، كابد | ||
ترکی | acı verici | ||
فرانسوی | douloureux | ||
آلمانی | schmerzlich | ||
اسپانیایی | doloroso | ||
ایتالیایی | doloroso | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دردانه" در زبان فارسی به معنای فردی یا چیزی است که بسیار مورد محبت و توجه قرار گرفته و به نوعی گرانبها و ارزشمند است. این واژه معمولاً به عنوان اصطلاحی محبتآمیز برای توصیف افراد به کار میرود، به ویژه برای فرزندان یا عزیزان. قواعد و نکات نگارشی:
با رعایت این نکات میتوانیم از واژه "دردانه" به درستی در نگارشهای خود استفاده کنیم. | ||
واژه | دردانه | ||
معادل ابجد | 264 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | dordāne | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (کن .) | ||
آواشناسی | dordAne | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دردانه | ||
پخش صوت |
مرواريد بزرگ و گرانبها که به تنهايي درون صدف را پر کلمه "دردانه" در زبان فارسی به معنای فردی یا چیزی است که بسیار مورد محبت و توجه قرار گرفته و به نوعی گرانبها و ارزشمند است. این واژه معمولاً به عنوان اصطلاحی محبتآمیز برای توصیف افراد به کار میرود، به ویژه برای فرزندان یا عزیزان. ادغام: "دردانه" ترکیبی از دو واژه "درد" و "دانه" است، که در ترکیب معنایی خاص و زیبا را ایجاد میکند. نحوه نوشتار: این واژه باید به صورت پیوسته "دردانه" نوشته شود و جدا نوشتن آن نادرست است. استفاده از علائم نگارشی: فرمهای صرفی: "دردانه" به عنوان اسم خاص و عام قابل صرف نیست، اما میتوان از آن بصورت وصفی استفاده کرد، مانند "دردانهی من" یا "دردانهی خانواده". تلفظ: تلفظ صحیح این واژه به صورت "dardāne" است و باید در گفتار به درستی بیان شود. نکات معنایی: به دلیل بار معنایی محبت و ارزشمندی که این واژه دارد، در متون ادبی و شعرهای عاشقانه یا عاطفی کاربرد بسیاری دارد. با رعایت این نکات میتوانیم از واژه "دردانه" به درستی در نگارشهای خود استفاده کنیم.
کرده باشد، کنايه از فرزند عزيز
1- در، مرواريد
2- سوگلي، عزيز، عزيزكرده، نازدانه، نورچشم
3- فريد، يكتا، يكدانه
4- لوس، ننر
painful
ألم، الم، وجع، حزن، عناء، أسى، عقوبة، جهد، أزعج، أمض، عض، كبد، عانى، كابد
acı verici
douloureux
schmerzlich
doloroso
dolorosoقواعد و نکات نگارشی: