اخته کردن
licenseمعنی کلمه اخته کردن
معنی واژه اخته کردن
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| انگلیسی | castration, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate, neuter, a castor | ||
| مرتبط | اختگی، تضعیف کردن، عقیم کردن، از مردی انداختن، سست کردن، بی تخمدان کردن، محروم کردن، تحریف کردن، معیوب کردن، بی اندام کردن، ناقص کردن، فلج کردن، خنثی کردن | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اخته کردن" به عنوان یک فعل در زبان فارسی به معنای کاهش دادن یا حذف کردن چیزی، یا به طور خاص در زمینه‌های پزشکی به معنای Remove reproductive organs در مورد برخی از حیوانات و انسان‌ها به‌کار می‌رود. در زیر به چند نکته‌ی نگارشی و قواعدی در رابطه با این کلمه اشاره می‌شود:
با دقت در این نکات، میتوانید از "اخته کردن" به‌طور صحیح و مؤثر استفاده کنید. | ||
| واژه | اخته کردن | ||
| معادل ابجد | 1280 | ||
| تعداد حروف | 8 | ||
| مختصات | ( ~. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی اخته کردن | ||
| پخش صوت | |||
تخم کشيدن کلمه "اخته کردن" به عنوان یک فعل در زبان فارسی به معنای کاهش دادن یا حذف کردن چیزی، یا به طور خاص در زمینه‌های پزشکی به معنای Remove reproductive organs در مورد برخی از حیوانات و انسان‌ها به‌کار می‌رود. در زیر به چند نکته‌ی نگارشی و قواعدی در رابطه با این کلمه اشاره می‌شود: فرم نوشتاری: "اخته کردن" به‌صورت جدا نوشته می‌شود. در نوشتار رسمی، باید از ثبت آن به‌صورت "اخته‌کردن" پرهیز کنید. جنس و شمار: این فعل قابل صرف است و به صورت‌های مختلف بسته به فاعل و زمان صرف می‌شود، مانند "اخته می‌کند"، "اخته شد"، و "اخته کرده است". فعل‌های هم‌معنا: در برخی از متون، ممکن است از فعل‌های معادل مانند "تغییر جنسیت" یا "حذف اعضای تناسلی" نیز استفاده شود، بستگی به بافت متن دارد. استفاده در جملات: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، دقت کنید که با سایر کلمات و عبارات به‌درستی هماهنگ باشد. مثلاً: با دقت در این نکات، میتوانید از "اخته کردن" به‌طور صحیح و مؤثر استفاده کنید.
castration, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate, neuter, a castor
اختگی، تضعیف کردن، عقیم کردن، از مردی انداختن، سست کردن، بی تخمدان کردن، محروم کردن، تحریف کردن، معیوب کردن، بی اندام کردن، ناقص کردن، فلج کردن، خنثی کردن
