دشت
licenseمعنی کلمه دشت
معنی واژه دشت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بيابان، جلگه، صحرا، فلات، هامون 2- اولين فروش، دستلاف | ||
انگلیسی | plain, desert, field, flat, moor, pampas, weald, champaign, pedogenesis | ||
عربی | عادي، جلي، سهل، بسيط، صريح، قماش من لون واحد، واضح، بوضوح، ببساطة، بصراحة، تحدث بصراحة، شكا، تذمر، أرض منبسطة، شىء بسيط غير معقد | ||
ترکی | ova | ||
فرانسوی | plaine | ||
آلمانی | schmucklos | ||
اسپانیایی | plano | ||
ایتالیایی | pianura | ||
مرتبط | جلگه، هامون، قاع، میدان یا محوطه جنگ، صحرا، بیابان، شایستگی، استحقاق، میدان، مزرعه، رشته، زمین، عرصه، اپارتمان، قسمتی از یک عمارت، زمین بایر، دشت علفزار امریکای جنوبی، جنگل، زمین مسطح، زمین مرتفع، میدان جنگ، مبحی پیدایش جلگه، جلگه سازی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دشت" در زبان فارسی به معنی ناحیهای باز و هموار است که معمولاً در آن زمینهای زراعی یا به شکل طبیعی وجود دارد. در قواعد فارسی و نگارشی، نکات زیر برای استفاده از کلمه "دشت" میتواند مورد توجه قرار گیرد:
با رعایت این نکات میتوانید بهدرستی از کلمه "دشت" در جملات و متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | دشت | ||
معادل ابجد | 704 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | dašt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: dašt] [عامیانه] | ||
مختصات | (دَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | daSt | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دشت | ||
پخش صوت |
صحرا و بيابان، زمين هموار و وسيع و بي آب کلمه "دشت" در زبان فارسی به معنی ناحیهای باز و هموار است که معمولاً در آن زمینهای زراعی یا به شکل طبیعی وجود دارد. در قواعد فارسی و نگارشی، نکات زیر برای استفاده از کلمه "دشت" میتواند مورد توجه قرار گیرد: قید مکان: "دشت" معمولاً به عنوان قید مکان در جملات استفاده میشود. به عنوان مثال: "او در دشت به گشت و گذار میپردازد." ترکیبهای معنایی: "دشت" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و معانی متفاوتی به خود بگیرد. مثل "دشت بیپایان"، "دشت سرسبز" و ... جمع و مفرد: "دشت" به عنوان یک اسم میتواند جمع بگیرد، اما بهطور معمول به صورت مفرد استفاده میشود. جمع آن "دشتها" است. نکات نگارشی: در نوشتههای فارسی، نام "دشت" باید با حروف کمی بزرگ (بهعنوان مثال در شروع جمله) شروع شود و در نهایت، در استفاده صحیح از علائم نگارشی مانند ویرگول و نقطه نیز دقت شود. استفاده در ادبیات: "دشت" بهعنوان یک عنصر طبیعی، در شعر و ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد و اغلب برای توصیف زیباییهای طبیعی به کار میرود. با رعایت این نکات میتوانید بهدرستی از کلمه "دشت" در جملات و متون خود استفاده کنید.
1- بيابان، جلگه، صحرا، فلات، هامون
2- اولين فروش، دستلاف
plain, desert, field, flat, moor, pampas, weald, champaign, pedogenesis
عادي، جلي، سهل، بسيط، صريح، قماش من لون واحد، واضح، بوضوح، ببساطة، بصراحة، تحدث بصراحة، شكا، تذمر، أرض منبسطة، شىء بسيط غير معقد
ova
plaine
schmucklos
plano
pianura
جلگه، هامون، قاع، میدان یا محوطه جنگ، صحرا، بیابان، شایستگی، استحقاق، میدان، مزرعه، رشته، زمین، عرصه، اپارتمان، قسمتی از یک عمارت، زمین بایر، دشت علفزار امریکای جنوبی، جنگل، زمین مسطح، زمین مرتفع، میدان جنگ، مبحی پیدایش جلگه، جلگه سازی