اخص
licenseمعنی کلمه اخص
معنی واژه اخص
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | specific, special | ||
عربی | محدد، معين، خاص، نوعي، دقيق، مميز، خصوصي، واضح | ||
ترکی | özel | ||
فرانسوی | spécial | ||
آلمانی | besonders | ||
اسپانیایی | especial | ||
ایتالیایی | speciale | ||
مرتبط | خاص، ویژه، مخصوص، مشخص، بخصوص، خصوصی، استثنایی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اخص" در زبان فارسی به معنای خاصترین یا ویژهترین است و معمولاً در متون رسمی و ادبی به کار میرود. در زیر به چند نکته درباره کاربرد و نگارش این کلمه اشاره میکنیم:
توجه کنید که در نگارش متنهای رسمی، انتخاب واژهها و اصطلاحات باید با دقت صورت گیرد تا معنا به درستی منتقل شود. | ||
واژه | اخص | ||
معادل ابجد | 691 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'axas[s] | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: اخصّ] | ||
مختصات | (اَ خَ صّ) [ ع . ] (ص تف .) | ||
آواشناسی | 'axass | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اخص | ||
پخش صوت |
ويژه تر گزيده تر کلمه "اخص" در زبان فارسی به معنای خاصترین یا ویژهترین است و معمولاً در متون رسمی و ادبی به کار میرود. در زیر به چند نکته درباره کاربرد و نگارش این کلمه اشاره میکنیم: کاربرد: کلمه "اخص" معمولاً در ترکیبهای خاص و کاربردهای رسمی به کار میرود. به عنوان مثال: "اخصّ موضوع"، "اخصّ ویژگیها"، "اخصّ افراد". نحوه نوشتار: این کلمه به صورت "اخص" نوشته میشود و نیازی به اعرابگذاری ندارد، مگر در متونی که اعرابگذاری به تفهیم متن کمک کند. قواعد دستوری: "اخص" معمولا به عنوان صفت به کار میرود و میتواند قبل از اسم بیاید. به عنوان مثال: "کتاب اخص". توجه کنید که در نگارش متنهای رسمی، انتخاب واژهها و اصطلاحات باید با دقت صورت گیرد تا معنا به درستی منتقل شود.
(صفت) خاص تر مخصوص تر
ويژه تر گزيده تر .
- 1 (مصدر) خالص کردن ويژه کردن
ويژه داشتن بي آميغ گردانيدن .
- 2 (مصدر) دوستي خالص داشتن
خلوص نيت داشتن عقيده ء پاک داشتن
ارادت صادق داشتن . - 3 آن است که سالک
در عمل خود شاهدي جز خدا نطلبد . فضيل
بن عياض گفته : (ترک عملي بخاطر
مردم (ريا) و بجاآوردن بخاطرآنان
(شرک) است و (اخص) خص يافتن ازين
دو است . توضيح فرق اخص و صدق .
- 1 صدق اصل است و خص فرع و تابع آن .
- 2 اخص پس از دخول در عمل شروع ميشود .
يا طبق اخص . پاکي نيت و ارادت صادقانه :
(هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وي
تقديم کرد .) يعني با کمال خلوص نيت
و دلبستگي صادقانه هر چه داشت در اختيار
او گذاشت . يا اخص عمل . پاکدلي در کار .
يا کلمه ء اخص . اله االله .
specific, special
محدد، معين، خاص، نوعي، دقيق، مميز، خصوصي، واضح
özel
spécial
besonders
especial
speciale
خاص، ویژه، مخصوص، مشخص، بخصوص، خصوصی، استثنایی