دلالت
licenseمعنی کلمه دلالت
معنی واژه دلالت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ارشاد، رهنمايي، رهنمود، رهنمون، هدايت | ||
انگلیسی | indication, implication, symbolization, impire | ||
عربی | إشارة، دلالة، علامة، تبيين، رمز، أعراض مرض، دواعي الإستعمال، عرض، الدرجة التى تشير إليها آلة مدرجة | ||
ترکی | içerme | ||
فرانسوی | l'implication | ||
آلمانی | die implikation | ||
اسپانیایی | la implicación | ||
ایتالیایی | l'implicazione | ||
مرتبط | نشانه، نشان، اشاره، علامت، قرینه، مفهوم، معنی، نماد پردازی، نماد سازی، نماد اوری، استعمال و علائم نشانای رمزی، دلال | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دلالت" در زبان فارسی به معنای نشان دادن یا اشاره کردن به چیزی است. این کلمه در ساختارهای مختلف و در متون گوناگون به کار میرود. در زیر به برخی از نکات و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه پرداخته میشود:
به طور کلی، "دلالت" یک واژه مهم در زبان فارسی است که در متون علمی، ادبی و روزمره به کار میرود و توجه به قواعد نگارشی و ساختاری آن میتواند به بهبود کیفیت نوشتار کمک کند. | ||
واژه | دلالت | ||
معادل ابجد | 465 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | de(a)lālat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: دلالة] | ||
مختصات | (دِ لَ) [ ع . دلالة ] (مص م .) | ||
آواشناسی | delAlat | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دلالت | ||
پخش صوت |
- 1 (مصدر) راهنمايي کردن کلمه "دلالت" در زبان فارسی به معنای نشان دادن یا اشاره کردن به چیزی است. این کلمه در ساختارهای مختلف و در متون گوناگون به کار میرود. در زیر به برخی از نکات و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه پرداخته میشود: معنا و کاربرد: ترکیبها: فعل و مصدر: نحوه استفاده در جملات: نکات نگارشی: به طور کلی، "دلالت" یک واژه مهم در زبان فارسی است که در متون علمی، ادبی و روزمره به کار میرود و توجه به قواعد نگارشی و ساختاری آن میتواند به بهبود کیفیت نوشتار کمک کند.
راه نمودن به راه راست .
- 2 (اسم) راهنمايي .
- 3 (اسم) برهاني که
براي اثبات امري آورند .
- 4 رابطه بين دو امر در
صورتيکه از علم به يکي علم بديگري
حاصل شود و آن راهنمايي
لفظ است بمعني که بر سه قسم است :
يا دلالت الزامي 0 نمودن لفظ است
خارج لوازم معني را مانند
دلالت انسان بر خنديدن .
يا دلالت تضمني 0 نمودن لفظ است
جزو معني موضوع له را مانند دلالت
انسان بر حيوان فقط يا ناطق فقط 0
نمودن لفظ است يا دلالت مطابقه
نمودن لفظ است تمام معني موضوع
له را مانند دلالت انسان بر
حيوان ناطق جمع دلالات 0
راهنمائي، هدايت، راهبري
ارشاد، رهنمايي، رهنمود، رهنمون، هدايت
indication, implication, symbolization, impire
إشارة، دلالة، علامة، تبيين، رمز، أعراض مرض، دواعي الإستعمال، عرض، الدرجة التى تشير إليها آلة مدرجة
içerme
l'implication
die implikation
la implicación
l'implicazione
نشانه، نشان، اشاره، علامت، قرینه، مفهوم، معنی، نماد پردازی، نماد سازی، نماد اوری، استعمال و علائم نشانای رمزی، دلال