اخل کردن
licenseمعنی کلمه اخل کردن
معنی واژه اخل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | incorporate, insert, ingratiate, insinuate, interpolate, intromit | ||
عربی | مزج، جسد، اندمج، اتحد، دخل في نقابة، أنشأ نقابة، أَدْخَل | ||
مرتبط | ترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، الحاق کردن، در میان گذاشتن، در جوف چیزی گذاردن، ارضاء کردن، خود شیرینی کردن، مورد لطف و عنایت قرار گرفتن، طرف توجه کسی قرار گرفتن، مورد لطف و توجه قرار گرفتن، اشاره کردن، تلقین کردن، به اشاره فهماندن، بطور ضمنی فهماندن، در میان عبارات دیگر جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن | ||
واژه | اخل کردن | ||
معادل ابجد | 905 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اخل کردن | ||
پخش صوت |
در کاري خلل وارد آوردن
کار شکني کردن .
incorporate, insert, ingratiate, insinuate, interpolate, intromit
مزج، جسد، اندمج، اتحد، دخل في نقابة، أنشأ نقابة، أَدْخَل
ترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، الحاق کردن، در میان گذاشتن، در جوف چیزی گذاردن، ارضاء کردن، خود شیرینی کردن، مورد لطف و عنایت قرار گرفتن، طرف توجه کسی قرار گرفتن، مورد لطف و توجه قرار گرفتن، اشاره کردن، تلقین کردن، به اشاره فهماندن، بطور ضمنی فهماندن، در میان عبارات دیگر جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن