ادا ء کردن
licenseمعنی کلمه ادا ء کردن
معنی واژه ادا ء کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | utter, acquit, discourse, enounce, execute, express, pay, pronounce, voice, innuendo, to | ||
عربی | تام، مطلق، كامل، كلي، قال، لفظ العبر، وضع، أطلق، نفث، فوه، نبس ب، مطلق كلى كامل | ||
مرتبط | گفتن، ادا کردن، فاش کردن، بزبان اوردن، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، سخن گفتن، سخنرانی کردن، اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، بیان کردن، اظهار کردن، ابراز داشتن، ابراز کردن، اظهار داشتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، تلفظ کردن، رسما بیان کردن، با صدا بیان کردن، کنایه، معنی، تشریح، شرح، اشاره | ||
واژه | ادا ء کردن | ||
معادل ابجد | 280 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ادا ء کردن | ||
پخش صوت |
گزاردن پس دادن باز پرداختن
توختن
utter, acquit, discourse, enounce, execute, express, pay, pronounce, voice, innuendo, to
تام، مطلق، كامل، كلي، قال، لفظ العبر، وضع، أطلق، نفث، فوه، نبس ب، مطلق كلى كامل
گفتن، ادا کردن، فاش کردن، بزبان اوردن، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، سخن گفتن، سخنرانی کردن، اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، بیان کردن، اظهار کردن، ابراز داشتن، ابراز کردن، اظهار داشتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، تلفظ کردن، رسما بیان کردن، با صدا بیان کردن، کنایه، معنی، تشریح، شرح، اشاره