اداره کننده
license
98
1667
100
معنی کلمه اداره کننده
معنی واژه اداره کننده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | director, regent, manager | ||
عربی | مدير، مخرج، قائد فرقة موسيقية | ||
مرتبط | کارگردان، مدیر، رئيس، هدایتکننده، متصدی، نایب السلطنه، نماینده پادشاه، عضو شورا | ||
واژه | اداره کننده | ||
معادل ابجد | 340 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اداره کننده | ||
پخش صوت |
وينارتار
director, regent, manager
مدير، مخرج، قائد فرقة موسيقية
کارگردان، مدیر، رئيس، هدایتکننده، متصدی، نایب السلطنه، نماینده پادشاه، عضو شورا