دیرینه
licenseمعنی کلمه دیرینه
معنی واژه دیرینه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- باستان، پيشين، ديرين، عتيق، قديم، كهن، گذشته 2- باستاني، عتيقه، كهنه 3- سرمدي | ||
متضاد | جديد، نو، نوين | ||
انگلیسی | old, ancient, chronic, deep-rooted, deep-seated | ||
عربی | قديم، عجوز، عتيق، شيخ، خبير، طاعن في السن، شيخ طاعن في السن، مزمن، الطاعن، شيخ عجوز | ||
ترکی | eskimiş | ||
فرانسوی | vieux | ||
آلمانی | alt | ||
اسپانیایی | viejo | ||
ایتالیایی | vecchio | ||
مرتبط | قدیمی، پیر، کهنه، مسن، عتیق، باستانی، کهن، پارینه، مزمن، شدید، گرانرو، سخت، ریشه کرده، عمیق، مستقر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دیرینه" در زبان فارسی به معنای "قدیمی" یا "باستانی" است و معمولاً در متون ادبی و علمی به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "دیرینه" به درستی و به صورت مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | دیرینه | ||
معادل ابجد | 279 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نقش دستوری | صفت | ||
مختصات | (نِ) (ص نسب .) | ||
آواشناسی | dirine | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دیرینه | ||
پخش صوت |
قديم، کهن، ديرين، کهنه کلمه "دیرینه" در زبان فارسی به معنای "قدیمی" یا "باستانی" است و معمولاً در متون ادبی و علمی به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی این کلمه اشاره میکنیم: نقطهگذاری: هنگام استفاده از "دیرینه" در جملات، معمولاً نیازی به گذاشتن ویرگول یا علامتگذاری خاصی نیست مگر آنکه جمله نیاز به تقسیمبندی داشته باشد. ترکیب با دیگر کلمات: "دیرینه" میتواند با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب شود، مانند: صرف و نحو: "دیرینه" به عنوان صفت استفاده میشود و باید در رابطه با اسمهایی بیاید که توصیف میکند. مثلاً: استفاده در متون ادبی: در شعر و نثر ادبی نیز "دیرینه" میتواند به عنوان یک صفت توصیفی برای توصیف زمان، مکان یا مفهومهای دیگر به کار برود. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "دیرینه" به درستی و به صورت مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.
1- باستان، پيشين، ديرين، عتيق، قديم، كهن، گذشته
2- باستاني، عتيقه، كهنه
3- سرمدي
جديد، نو، نوين
old, ancient, chronic, deep-rooted, deep-seated
قديم، عجوز، عتيق، شيخ، خبير، طاعن في السن، شيخ طاعن في السن، مزمن، الطاعن، شيخ عجوز
eskimiş
vieux
alt
viejo
vecchio
قدیمی، پیر، کهنه، مسن، عتیق، باستانی، کهن، پارینه، مزمن، شدید، گرانرو، سخت، ریشه کرده، عمیق، مستقر