اداکردن
license
98
1667
100
معنی کلمه اداکردن
معنی واژه اداکردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | utter, acquit, discourse, enounce, execute, express, pay, pronounce, voice, innuendo, do | ||
عربی | تام، مطلق، كامل، كلي، قال، لفظ العبر، وضع، أطلق، نفث، فوه، نبس ب، مطلق كلى كامل | ||
مرتبط | گفتن، ادا کردن، فاش کردن، بزبان اوردن، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، سخن گفتن، سخنرانی کردن، اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، بیان کردن، اظهار کردن، ابراز داشتن، ابراز کردن، اظهار داشتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، تلفظ کردن، رسما بیان کردن، با صدا بیان کردن، کنایه، معنی، تشریح، شرح، اشاره | ||
واژه | اداکردن | ||
معادل ابجد | 280 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اداکردن | ||
پخش صوت |
گزاردن توختن تختن
utter, acquit, discourse, enounce, execute, express, pay, pronounce, voice, innuendo, do
تام، مطلق، كامل، كلي، قال، لفظ العبر، وضع، أطلق، نفث، فوه، نبس ب، مطلق كلى كامل
گفتن، ادا کردن، فاش کردن، بزبان اوردن، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، سخن گفتن، سخنرانی کردن، اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، بیان کردن، اظهار کردن، ابراز داشتن، ابراز کردن، اظهار داشتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، تلفظ کردن، رسما بیان کردن، با صدا بیان کردن، کنایه، معنی، تشریح، شرح، اشاره