دیوار
licenseمعنی کلمه دیوار
معنی واژه دیوار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جدار 2- آوار 3- بارو، حصار | ||
انگلیسی | wall, fence, bulkhead, curtain, enclosure, bulwark, screen | ||
عربی | جدار، حائط، سور، وضع حرج، إخفاق، هزيمة، حاط، غطى الجدران بشىء ما، فصل بجدار، حبس ضمن جدران، جداري | ||
ترکی | duvar | ||
فرانسوی | mur | ||
آلمانی | wand | ||
اسپانیایی | muro | ||
ایتالیایی | parete | ||
مرتبط | سد، پرچین، شمشیر بازی، خاکریز، طارمی، تیغه، تاق نما، تاقک، پرده، حجاب، حاجب، مانع، محوطه، ضمیمه، پیوست، حصار کشی، خاکریز یا جان پناه، حامی، پناه، غربال، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دیوار" در زبان فارسی به عنوان یک اسم و به معنای "حائلی که معمولاً از مصالح ساختمانی ساخته شده و فضاها را از یکدیگر جدا میکند" استفاده میشود. در ادامه به برخی از قواعد استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "دیوار" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | دیوار | ||
معادل ابجد | 221 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | divār | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | divAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی دیوار | ||
پخش صوت |
آنچه از خشت و گل يا سنگ يا آجر يا چيز ديگر در کلمه "دیوار" در زبان فارسی به عنوان یک اسم و به معنای "حائلی که معمولاً از مصالح ساختمانی ساخته شده و فضاها را از یکدیگر جدا میکند" استفاده میشود. در ادامه به برخی از قواعد استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنیم: نقطهگذاری و اعرابگذاری: حروف بزرگ و کوچک: ترکیب و اصطلاحات: جمعسازی: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "دیوار" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
کناره زمين يا چهار سمت خانه درست کنند و جائي را
باآن محصور سازند،ديوال هم گفته اند
1- جدار
2- آوار
3- بارو، حصار
wall, fence, bulkhead, curtain, enclosure, bulwark, screen
جدار، حائط، سور، وضع حرج، إخفاق، هزيمة، حاط، غطى الجدران بشىء ما، فصل بجدار، حبس ضمن جدران، جداري
duvar
mur
wand
muro
parete
سد، پرچین، شمشیر بازی، خاکریز، طارمی، تیغه، تاق نما، تاقک، پرده، حجاب، حاجب، مانع، محوطه، ضمیمه، پیوست، حصار کشی، خاکریز یا جان پناه، حامی، پناه، غربال، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون