ذاتی
licenseمعنی کلمه ذاتی
معنی واژه ذاتی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | جبلي، خداداده، طبيعي، غريزي، فطري | ||
انگلیسی | inherent, intrinsic, essential, innate, natural, substantial, inborn, organic, congenital, indigenous, autochthonous, connate, inward, inbred | ||
عربی | متأصل، ملازم، فطري، كامن، صلبي، متضمن في صلب | ||
ترکی | doğuştan | ||
فرانسوی | inhérent | ||
آلمانی | inhärent | ||
اسپانیایی | inherente | ||
ایتالیایی | inerente | ||
مرتبط | طبیعی، اصلی، ملازم، چسبنده، باطنی، حقیقی، ذهنی، ضروری، اساسی، واجب، لاینفک، درونی، فطری، غریزی، جبلی، عادی، بدیهی، سرشتی، قابل توجه، مهم، جسمی، محکم، درون زاد، نهادی، موروثی، الی، عضوی، سازمانی، حیوانی، مادر زادی، ارثی، خلقی، بومی، جابجا نشده، محلی، تشکیل شده یا ایجاد شده در محل خود، داخلی، تویی، معنوی، ذات | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «ذاتی» در زبان فارسی به معنای صفات یا ویژگیهای طبیعی و فرعی چیزی است که جزء ماهیت آن به شمار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی و گرامری، نکات زیر را در نظر بگیرید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «ذاتی» به شکل صحیح و مؤثری در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | ذاتی | ||
معادل ابجد | 1111 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | zāti | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به ذات) [عربی. فارسی، مقابلِ عرضی] | ||
مختصات | (ص نسب .) | ||
آواشناسی | zAti | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ذاتی | ||
پخش صوت |
غريزي، عارضي، اصلي کلمه «ذاتی» در زبان فارسی به معنای صفات یا ویژگیهای طبیعی و فرعی چیزی است که جزء ماهیت آن به شمار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی و گرامری، نکات زیر را در نظر بگیرید: جنس و حالت: کلمه «ذاتی» به صورت مفرد و در حالت نکره (غیرمعین) نوشته میشود، به طوری که میتوانید از « یک ذاتی» یا «ذاتیها» نیز استفاده کنید. ترکیب و استفاده: این کلمه ممکن است با سایر واژهها ترکیب شود. به عنوان مثال: نظم و ترتیب: در جملاتی که از کلمه «ذاتی» استفاده میکنید، دقت کنید که ترتیب جملات منطقی باشد. به عنوان مثال: رعایت انطباق: اگر از این کلمه در جملات پیچیده استفاده میکنید، توجه داشته باشید که بقیه اجزای جمله نیز با آن هماهنگ باشند. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «ذاتی» به شکل صحیح و مؤثری در نوشتار خود استفاده کنید.
جبلي، خداداده، طبيعي، غريزي، فطري
inherent, intrinsic, essential, innate, natural, substantial, inborn, organic, congenital, indigenous, autochthonous, connate, inward, inbred
متأصل، ملازم، فطري، كامن، صلبي، متضمن في صلب
doğuştan
inhérent
inhärent
inherente
inerente
طبیعی، اصلی، ملازم، چسبنده، باطنی، حقیقی، ذهنی، ضروری، اساسی، واجب، لاینفک، درونی، فطری، غریزی، جبلی، عادی، بدیهی، سرشتی، قابل توجه، مهم، جسمی، محکم، درون زاد، نهادی، موروثی، الی، عضوی، سازمانی، حیوانی، مادر زادی، ارثی، خلقی، بومی، جابجا نشده، محلی، تشکیل شده یا ایجاد شده در محل خود، داخلی، تویی، معنوی، ذات