ذمه
licenseمعنی کلمه ذمه
معنی واژه ذمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تقبل، ضمان، ضمانت، عهده، كفالت 2- پيمان، عهد 3- زينهار | ||
انگلیسی | obligation, due, dhim | ||
عربی | التزام، فريضة، تعهد، مديونية، سند، واجب، فرض | ||
ترکی | sorumluluk | ||
فرانسوی | responsabilité | ||
آلمانی | verantwortung | ||
اسپانیایی | responsabilidad | ||
ایتالیایی | responsabilità | ||
مرتبط | تعهد، وظیفه، التزام، تکلیف، بدهی، حق، موعد پرداخت، پرداختنی، حقوق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ذمه" در زبان فارسی به معنای مسئولیت یا تعهد است و در متون دینی و حقوقی به کار میرود. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در متن، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
با رعایت این اصول میتوانید از کلمه "ذمه" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار خود استفاده نمایید. | ||
واژه | ذمه | ||
معادل ابجد | 745 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | zemme | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: ذمَّة، جمع: ذِمَم] | ||
مختصات | (با شروط ذمه ) | ||
آواشناسی | zemme | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ذمه | ||
پخش صوت |
- 1 (اسم) کفايت ضمانت . کلمه "ذمه" در زبان فارسی به معنای مسئولیت یا تعهد است و در متون دینی و حقوقی به کار میرود. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در متن، نکات زیر را مد نظر قرار دهید: املا: کلمه "ذمه" با دو حرف "ذ" و "م" نوشته میشود و هیچگونه اشتباهی در املا ندارد. سرعت و سادگی: این کلمه معمولاً به تنهایی مورد استفاده قرار میگیرد و شما میتوانید آن را در جملات مختلف به کار ببرید. به عنوان مثال: "مسئولیت مالی بر عهده اوست و این امر در ذمه او قرار دارد." نحو: "ذمه" میتواند با حروف جر و دیگر کلمات ترکیب شود. به عنوان مثال: "در ذمه" یا "بر عهده ذمه". نقطهگذاری: اگر کلمه "ذمه" در انتهای جمله قرار گیرد، نیاز به نقطهگذاری دارد. بهطور مثال: "او موظف است که این مسئله را در ذمه داشته باشد." استفاده در متون: این کلمه معمولاً در متون رسمی یا دینی استفاده میشود، بنابراین در متون غیررسمی شاید کمتر دیده شود. احتیاط کنید که بافت و سیاق متن شما مناسب استفاده از آن باشد. با رعایت این اصول میتوانید از کلمه "ذمه" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار خود استفاده نمایید.
- 2 نتيجه اي که از تعهد حاصل شود .
- 3 (اسم) عهد پيمان ضمان زينهار
يا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتيان
جهودان و ترسايان که در سرزمين
مسلمانان زندگي کنند (با شروط ذمه) .
- 1 پر آب - 2 کم آب
از واژگان دو پهلو
- 1 پيمان زينهار - 2 پاينداني
- 3 پذرفتاري
1- تقبل، ضمان، ضمانت، عهده، كفالت
2- پيمان، عهد
3- زينهار
obligation, due, dhim
التزام، فريضة، تعهد، مديونية، سند، واجب، فرض
sorumluluk
responsabilité
verantwortung
responsabilidad
responsabilità
تعهد، وظیفه، التزام، تکلیف، بدهی، حق، موعد پرداخت، پرداختنی، حقوق