آبگیر
licenseمعنی کلمه آبگیر
معنی واژه آبگیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بركه، برم، تالاب، غدير 2- استخر، حوض 3- مرداب | ||
انگلیسی | sluice, basin, penstock, pool, weathering | ||
عربی | هويس القناة، قناة مياه، سد ذو بوابة، صمام، محور ينظم جريان المياه، قناة لجر المياه، بوابة للتحكم بتدفق المياه، غمر، روى، حجز المياه، حجز الماء، صرف المياه، غسل بالمياه، سقوط | ||
ترکی | su toplama | ||
فرانسوی | captage d'eau | ||
آلمانی | wassereinzugsgebiet | ||
اسپانیایی | captación de agua | ||
ایتالیایی | captazione dell'acqua | ||
مرتبط | سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، انبار، حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، دریچه مخصوص تنظیم جریان اب، استخر، حوض، برکه، مخزن، ائتلاف، تصحیلات اشتراکی، فرسایش در اثر هوا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آبگیر" در زبان فارسی به معنی محلی برای جمعآوری آب است. در اینجا، به بررسی قواعد مربوط به نوشتن و استفاده از این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات، میتوان کلمه "آبگیر" را به درستی استفاده و نگارش کرد. | ||
واژه | آبگیر | ||
معادل ابجد | 233 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ābgir | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (اِمر.) | ||
آواشناسی | 'Abgir | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آبگیر | ||
پخش صوت |
- 1 استخر آبدان غدير کلمه "آبگیر" در زبان فارسی به معنی محلی برای جمعآوری آب است. در اینجا، به بررسی قواعد مربوط به نوشتن و استفاده از این کلمه میپردازیم: نگارش صحیح: ساختار کلمه: قسمتهای گفتاری: قواعد صرفی و نحوی: استفاده در جملات: با رعایت این نکات، میتوان کلمه "آبگیر" را به درستی استفاده و نگارش کرد.
برکه . -2 مرداب . - 3 حوض . - 4 دريا
بحر . - 5 تمام پهنه اي که آب آن بيک رود
ريزد - 6 ظرف آب و گلاب و عطرهاي مايع
آبدان . - 7 خادم حمام که آب براي شست و
شو دهد . - 8 آنکه سوراخ و درزهاي ظروف
فلزي مانند سماور و آفتابه را با قلعي يا
موم مذاب بند کند . - 9 افزاري مانند
جاروب از ليف و مانند آن که شومالان يعني
آهار دهندگان برآب زنند و بر تانه که بجهت
بافتن ترتيب کرده باشند فشانند
- 10 گنجايش و ظرفيت حوض يا پيمانه اي يا
مکيالي : آبگير اين حوض ده کر است .
1- بركه، برم، تالاب، غدير
2- استخر، حوض
3- مرداب
sluice, basin, penstock, pool, weathering
هويس القناة، قناة مياه، سد ذو بوابة، صمام، محور ينظم جريان المياه، قناة لجر المياه، بوابة للتحكم بتدفق المياه، غمر، روى، حجز المياه، حجز الماء، صرف المياه، غسل بالمياه، سقوط
su toplama
captage d'eau
wassereinzugsgebiet
captación de agua
captazione dell'acqua
سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، انبار، حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، دریچه مخصوص تنظیم جریان اب، استخر، حوض، برکه، مخزن، ائتلاف، تصحیلات اشتراکی، فرسایش در اثر هوا