ربع
licenseمعنی کلمه ربع
معنی واژه ربع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- خانه، سرا، محل، مكان، منزل 2- برزن، كوي، محله | ||
انگلیسی | quarter, quadrant, fourth, quadrature, camp | ||
عربی | ربع، حي، جانب، ربع دولار، ربع ساعة، رحمة، أوساط، أبناء الحي، حارة حي، الكوارتر وحة وزن، فصل ربع سنة، قطعة نقود أمريكية، ربع رطل، ريع القمر، هلال، جانب من أعلى الحذاء، اتجاه، قسم بأرباع، أوى، حل في سكنة، نزل ب، مزق، اقتفى، قسم لأربعة | ||
ترکی | çeyrek | ||
فرانسوی | quart | ||
آلمانی | quartal | ||
اسپانیایی | cuarto | ||
ایتالیایی | trimestre | ||
مرتبط | یک چهارم، چارک، بخش، ربع دایره، چهار گوش، ربع کره، تربیع، مربع سازی، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، خیل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ربع" در زبان فارسی به معنای یک چهارم است و در متون مختلف کاربردهای گوناگونی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در نهایت، استفاده از این کلمه در جملات باید به گونهای باشد که مفهوم آن بهخوبی منتقل شود و با سایر اجزا و کلمات در جمله همخوانی داشته باشد. | ||
واژه | ربع | ||
معادل ابجد | 272 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | rob' | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (رَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | rob' | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ربع | ||
پخش صوت |
انتظار کشيدن کلمه "ربع" در زبان فارسی به معنای یک چهارم است و در متون مختلف کاربردهای گوناگونی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: کلمه "ربع" به صورت "ربع" نوشته میشود و از نظر املایی درست است. استفاده در عدد: میتوانید در متون ریاضی از "ربع" به عنوان معادل عدد ۱/۴ استفاده کنید. به عنوان مثال: "ربع یک عدد" به معنای یک چهارم آن عدد است. مفاهیم زمانی: "ربع" همچنین ممکن است به معنای یک چهارم از زمان مورد نظر استفاده شود، مثل "ربع ساعت" که به معنای ۱۵ دقیقه است. جمعسازی: جمع "ربع" به صورت "ارباب" در برخی از معانی است، اما در مورد واحدی مانند "یک چهارم" به طور معمول جمع نمیشود. در نهایت، استفاده از این کلمه در جملات باید به گونهای باشد که مفهوم آن بهخوبی منتقل شود و با سایر اجزا و کلمات در جمله همخوانی داشته باشد.
چهار يک چيزي، يک چهارم، ربع دانگ
1- خانه، سرا، محل، مكان، منزل
2- برزن، كوي، محله
quarter, quadrant, fourth, quadrature, camp
ربع، حي، جانب، ربع دولار، ربع ساعة، رحمة، أوساط، أبناء الحي، حارة حي، الكوارتر وحة وزن، فصل ربع سنة، قطعة نقود أمريكية، ربع رطل، ريع القمر، هلال، جانب من أعلى الحذاء، اتجاه، قسم بأرباع، أوى، حل في سكنة، نزل ب، مزق، اقتفى، قسم لأربعة
çeyrek
quart
quartal
cuarto
trimestre
یک چهارم، چارک، بخش، ربع دایره، چهار گوش، ربع کره، تربیع، مربع سازی، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، خیل