ادیب
licenseمعنی کلمه ادیب
معنی واژه ادیب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ادبشناس، بافرهنگ، دبير، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهيخته، نويسنده | ||
انگلیسی | literary, scholar, literate, belletrist, litterateur, bookman, literator, penman, adib | ||
عربی | أدبي، واسع الإطلاع، الأدبي | ||
ترکی | yazar | ||
فرانسوی | écrivain | ||
آلمانی | schriftsteller | ||
اسپانیایی | escritor | ||
ایتالیایی | scrittore | ||
مرتبط | ادبی، ادبیاتی، ادیبانه، کتابی، وابسته به ادبیات، محقق، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، نویسنده شعر و اثارادبی زیبا، اهل تحقیق و تتبع، کتاب فروش، دانشمند نما، اهل قلم، نویسنده، منشی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ادیب" در زبان فارسی به معنای فردی بافرهنگ، فرهیخته و اهل ادب است. در نوشتار و کاربرد این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد:
این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا کلمه "ادیب" را به درستی در نوشتههای خود به کار ببرید. | ||
واژه | ادیب | ||
معادل ابجد | 17 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'adib | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی، جمع: ادباء] | ||
مختصات | (اَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | 'adib | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ادیب | ||
پخش صوت |
شاعر،سخندان،سخن سنج کلمه "ادیب" در زبان فارسی به معنای فردی بافرهنگ، فرهیخته و اهل ادب است. در نوشتار و کاربرد این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد: نوشتار صحیح: کلمه "ادیب" به همین صورت و با املای صحیح نوشته میشود. دقت کنید که این کلمه را بهدرستی هجی کنید و از نویسههای اضافی یا غلط استفاده نکنید. نقطهگذاری: در جملات، کلمه "ادیب" باید در بافت منطقی خود قرار گیرد و نقطهگذاری به موقع صورت گیرد. اگر در انتهای جمله قرار گیرد، با نقطه (.) مشخص میشود. استفاده در جملات: موارد مربوط به جمع: جمع "ادیب" به صورت "ادیبان" است و میتوان از آن در جملات استفاده کرد: "ادیبان این دوره به بررسی ادبیات کلاسیک پرداختهاند." توصیف و توجیه: در صورت توصیف ادیب، میتوانید از صفات مناسب و مربوط به فرهنگ و ادب بهره ببرید: "او ادیب برجستهای است که آثارش تأثیر زیادی در ادبیات معاصر داشته است." این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا کلمه "ادیب" را به درستی در نوشتههای خود به کار ببرید.
ادبشناس، بافرهنگ، دبير، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهيخته، نويسنده
literary, scholar, literate, belletrist, litterateur, bookman, literator, penman, adib
أدبي، واسع الإطلاع، الأدبي
yazar
écrivain
schriftsteller
escritor
scrittore
ادبی، ادبیاتی، ادیبانه، کتابی، وابسته به ادبیات، محقق، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، نویسنده شعر و اثارادبی زیبا، اهل تحقیق و تتبع، کتاب فروش، دانشمند نما، اهل قلم، نویسنده، منشی