رساندن
licenseمعنی کلمه رساندن
معنی واژه رساندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حمل كردن 2- تحويل دادن، تسليم كردن 3- هدايت كردن 4- ابلاغ | ||
انگلیسی | convey, supply, transmit, extend, give, broadcast, impart, forward, imply, put in, understand, to deliver | ||
عربی | نقل، أبلغ، وصل، سرق، نقل ملكية، يوصَِل | ||
ترکی | teslim etmek | ||
فرانسوی | livrer | ||
آلمانی | zustellen | ||
اسپانیایی | para entregar | ||
ایتالیایی | consegnare | ||
مرتبط | نقل کردن، بردن، حمل کردن، تامین کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن، دادن به، تولید کردن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، توسعه دادن، طولانی کردن، دراز کردن، تمدید کردن، ادامه دادن، دادن، بخشیدن، ارائه دادن، شرح دادن، منتشر کردن، پخش کردن، اشاعه دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، ارسال کردن، جلوانداختن، فرستا دن، اشاره کردن، دلالت ضمنی کردن بر، اشاره داشتن بر، کنار امدن با، مداخله کردن، تقاضا کردن، فهمیدن، درک کردن، دریافتن، ملتفت شدن، سردرآوردن از | ||
واژه | رساندن | ||
معادل ابجد | 365 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | re(a)sāndan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹رسانیدن› | ||
مختصات | (رَ یا رِ دَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رساندن | ||
پخش صوت |
رسانيدن، کسي يا چيزي را بجائي يا نزد کسي بردن،
فرستادن
1- حمل كردن
2- تحويل دادن، تسليم كردن
3- هدايت كردن
4- ابلاغ
convey, supply, transmit, extend, give, broadcast, impart, forward, imply, put in, understand, to deliver
نقل، أبلغ، وصل، سرق، نقل ملكية، يوصَِل
teslim etmek
livrer
zustellen
para entregar
consegnare
نقل کردن، بردن، حمل کردن، تامین کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن، دادن به، تولید کردن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، توسعه دادن، طولانی کردن، دراز کردن، تمدید کردن، ادامه دادن، دادن، بخشیدن، ارائه دادن، شرح دادن، منتشر کردن، پخش کردن، اشاعه دادن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، ارسال کردن، جلوانداختن، فرستا دن، اشاره کردن، دلالت ضمنی کردن بر، اشاره داشتن بر، کنار امدن با، مداخله کردن، تقاضا کردن، فهمیدن، درک کردن، دریافتن، ملتفت شدن، سردرآوردن از