رسوب
licenseمعنی کلمه رسوب
معنی واژه رسوب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بقايا، تفاله، ته نشست، ته نشين، جرم، درد، لاي، لرد | ||
انگلیسی | sediment, fouling, sinter, tartar, alluvium, condensate, dreg, residuum, deposition | ||
عربی | رواسب، الرسابة، رسوب، حثالة، ثفل، الرواسب | ||
ترکی | tortu | ||
فرانسوی | sédiment | ||
آلمانی | sediment | ||
اسپانیایی | sedimento | ||
ایتالیایی | sedimento | ||
مرتبط | لای، ته نشین، درده، طاقی، ته مانده و زوائد ذوب ان، باره دندان، ابرفت، هم چگال، اشغال، پس مانده، خرده ریز، باقی مانده، تفاضل، باقی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رسوب" در زبان فارسی به معنای نشسته یا انباشته شده است، به ویژه در زمینههای علمی و جغرافیایی. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و استفادهای آن اشاره میکنم:
این نکات میتواند به شما در به کار بردن صحیح و مؤثر کلمه "رسوب" کمک کند. | ||
واژه | رسوب | ||
معادل ابجد | 268 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | rosub | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (رُ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | rosub | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رسوب | ||
پخش صوت |
ته نشين شدن چيزي در جاي خود کلمه "رسوب" در زبان فارسی به معنای نشسته یا انباشته شده است، به ویژه در زمینههای علمی و جغرافیایی. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و استفادهای آن اشاره میکنم: جنس کلمه: "رسوب" یک اسم است و به صورت مذكر استفاده میشود. جمع: جمع کلمه "رسوب" به صورت "رسوبات" است. مترادفها: برخی از مترادفهای "رسوب" شامل "ترسیب"، "نشست"، و "انباشته" هستند. کاربرد در جملات: قواعد املایی: این نکات میتواند به شما در به کار بردن صحیح و مؤثر کلمه "رسوب" کمک کند.
بقايا، تفاله، ته نشست، ته نشين، جرم، درد، لاي، لرد
sediment, fouling, sinter, tartar, alluvium, condensate, dreg, residuum, deposition
رواسب، الرسابة، رسوب، حثالة، ثفل، الرواسب
tortu
sédiment
sediment
sedimento
sedimento
لای، ته نشین، درده، طاقی، ته مانده و زوائد ذوب ان، باره دندان، ابرفت، هم چگال، اشغال، پس مانده، خرده ریز، باقی مانده، تفاضل، باقی