رطل
licenseمعنی کلمه رطل
معنی واژه رطل
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| انگلیسی | rate | ||
| عربی | معدل، سعر، نسبة، قيمة، تعريفة، فئة، نسق، ضريبة، تسعيرة، سعر العملة، منسوب، تفشي، رسم دفع، حالة، ضريبة البلدية، صنف، قدر، اعتبر، رتب، سعر بثمن، استحق، قوم، خضعه لرسم أو ضريبة | ||
| ترکی | ratal | ||
| فرانسوی | ratal | ||
| آلمانی | ratal | ||
| اسپانیایی | ratal | ||
| ایتالیایی | ratale | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رطل" به معنای وزن و در بعضی از متون به عنوان واحدی از اندازه‌گیری محاسبه می‌شود و به کار می‌رود. در نوشتار فارسی، برای استفاده صحیح از این کلمه و قواعد نگارشی مرتبط با آن، میتوانید به موارد زیر توجه کنید:
توجه به این نکات به شما کمک می‌کند که در نوشتار خود دقت بیشتری داشته باشید و از کلمه "رطل" به شکلی صحیح و استاندارد استفاده کنید. | ||
| واژه | رطل | ||
| معادل ابجد | 239 | ||
| تعداد حروف | 3 | ||
| تلفظ | ratl | ||
| ترکیب | (اسم) [عربی] [قدیمی] | ||
| مختصات | (رَ طْ) [ ع . ] (اِ.) | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی رطل | ||
| پخش صوت | |||
عدل، نيم من سنگ مکه و آن دوازده اوقيه است، کلمه "رطل" به معنای وزن و در بعضی از متون به عنوان واحدی از اندازه‌گیری محاسبه می‌شود و به کار می‌رود. در نوشتار فارسی، برای استفاده صحیح از این کلمه و قواعد نگارشی مرتبط با آن، میتوانید به موارد زیر توجه کنید: نوشتن کلمه: کلمه "رطل" به صورت کامل و بدون هیچ‌گونه اصلاحی نوشته می‌شود. قید واحد: اگر در متنی از آن به عنوان واحد وزن استفاده می‌شود، ممکن است بخواهید عبارت را با قید وزن مشخص کنید، مثلاً "دو رطل". استفاده در جمله: در جملات، "رطل" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا هر نقش نحوی دیگری به کار رود. به عنوان مثال: علامت‌های نگارشی: در صورت استفاده از رطل در جملات، توجه کنید که دیگر قواعد نگارشی مانند ویرگول، نقطه و غیره رعایت شود. توجه به این نکات به شما کمک می‌کند که در نوشتار خود دقت بیشتری داشته باشید و از کلمه "رطل" به شکلی صحیح و استاندارد استفاده کنید.
مقياس وزن مايعات،
برابر دوازده اوقيه يا 48 مثقال،
و بمعناي مرد سست و بيحال
rate
معدل، سعر، نسبة، قيمة، تعريفة، فئة، نسق، ضريبة، تسعيرة، سعر العملة، منسوب، تفشي، رسم دفع، حالة، ضريبة البلدية، صنف، قدر، اعتبر، رتب، سعر بثمن، استحق، قوم، خضعه لرسم أو ضريبة
ratal
ratal
ratal
ratal
ratale
