رفع کردن
licenseمعنی کلمه رفع کردن
معنی واژه رفع کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | detoxify, remove, resolve, obviate, eliminate, assoil, solve, fix | ||
عربی | أزال السم، أزال أثر السم، إزالة السموم | ||
مرتبط | برداشتن، بردن، زدودن، برطرف کردن، برچیدن، تصمیم گرفتن، عزیمت کردن، مقرر داشتن، رای دادن، مرتفع کردن، رفع نیاز کردن، عدول کردن، حذف کردن، محو کردن، بیرون کردن، بخشیدن، تبرئه کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، حل کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، گشادن، باز کردن | ||
واژه | رفع کردن | ||
معادل ابجد | 624 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رفع کردن | ||
پخش صوت |
- 1 بلند کردن بالا بردن .
- 2 ترقي دادن . - 3 برطرف کردن
زايل کردن .
detoxify, remove, resolve, obviate, eliminate, assoil, solve, fix
أزال السم، أزال أثر السم، إزالة السموم
برداشتن، بردن، زدودن، برطرف کردن، برچیدن، تصمیم گرفتن، عزیمت کردن، مقرر داشتن، رای دادن، مرتفع کردن، رفع نیاز کردن، عدول کردن، حذف کردن، محو کردن، بیرون کردن، بخشیدن، تبرئه کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، حل کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، گشادن، باز کردن