رکود
licenseمعنی کلمه رکود
معنی واژه رکود
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ايستايي، بي حركتي، توقف، خمودي، سكون، كسادي، وقفه، | ||
متضاد | رونق | ||
انگلیسی | stagnation, depression, slump, dormancy, latency, stagnancy, inaction, inactivity, recession | ||
عربی | ركود، جمود، آسن | ||
ترکی | durgunluk | ||
فرانسوی | récession | ||
آلمانی | rezession | ||
اسپانیایی | recesión | ||
ایتالیایی | recessione | ||
مرتبط | ایستایی، کسادی، افسردگی، تنزل، تو رفتگی، پریشانی، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، کمون، نهفتگی، پوشیدگی، پنهانی، ناپیدایی، دوره کمون، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، عدم فعالیت، سکون، سستی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) واژه "رکود" در زبان فارسی به معنای توقف یا عدم پیشرفت در یک فعالیت، به خصوص در زمینههای اقتصادی یا اجتماعی، به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد: ۱. معنی و استفاده:
۲. جملات نمونه:
۳. صرف و نحو:
۴. نکات نگارشی:
۵. تضاد و مقایسه:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه "رکود" به درستی در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | رکود | ||
معادل ابجد | 230 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | rokud | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (رُ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | rokud | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رکود | ||
پخش صوت |
راست ايستادن ترازو، آرميدن و بر جاي بودن، آسودن، واژه "رکود" در زبان فارسی به معنای توقف یا عدم پیشرفت در یک فعالیت، به خصوص در زمینههای اقتصادی یا اجتماعی، به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد: ۱. معنی و استفاده: ۲. جملات نمونه: ۳. صرف و نحو: ۴. نکات نگارشی: ۵. تضاد و مقایسه: با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه "رکود" به درستی در نوشتار خود استفاده کنید.
آرام شدن، ايستادن باد يا آب
ايستايي، بي حركتي، توقف، خمودي، سكون، كسادي، وقفه،
رونق
stagnation, depression, slump, dormancy, latency, stagnancy, inaction, inactivity, recession
ركود، جمود، آسن
durgunluk
récession
rezession
recesión
recessione
ایستایی، کسادی، افسردگی، تنزل، تو رفتگی، پریشانی، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، کمون، نهفتگی، پوشیدگی، پنهانی، ناپیدایی، دوره کمون، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، عدم فعالیت، سکون، سستی