جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: درفارسي آن راتک (مفرد) به کار مي برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان (اسم) جمع : رب . (در عربي معني ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسي بمعني شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار ميرود و در بسياري موارد صورت مفرد به آن ميدهد و بار ديگر به (ان) جمعش مي بندند : اربابان .) - 1 خداوندگار . - 2 مالک (مقابل رعيت يا دهقان) دارنده . - 3 آقا (مقابل نوکر) . يا ارباب انواع . جمع : رب النوع يا ارباب رجوع . رجوع کنندگان . 1- آقا، خواجه، سرور، صاحب، كارفرما، مخدوم، مولا
2- فئودال، مالك، ملاك، نوكر master, lord, boss, overlord, squire, monsieur, liege, esquire, padrone, seignior, suzerain, the master رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، يتقن usta le maître der meister el maestro il capo استاد، کارفرما، چیره دست، لرد، شاهزاده، مالک، خدیو، رئيس، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، رئيس کارفرما، مافوق، عنوانی مثل اقا، ملاک عمده، مسیو، صاحب تیول، هم بیعت، مالک زمین، مدیر، حکومت مطلقه، اختیار دار کشور
رئيسي|ماجستير , سيد , السيد , ربان , خبير , فنان , مدرس , رب العمل , ولي الأمر , رئيس مؤسسة , حاكم , خط رئيسي , منتصر , المتغلب , تخصص , تغلب , سيطر , كبح , روض , برع في , يتقن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ارباب" در زبان فارسی به معنای "سرور" یا "کارفرما" است و بسته به سیاق و جمله میتواند کاربردهای مختلفی داشته باشد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نکات مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نوشتار صحیح: "ارباب" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به تغییر یا اصلاح ندارد.
جمع: جمع "ارباب" در زبان فارسی به صورت "ارباب" باقی میماند. به عبارت دیگر، این کلمه هم در مفرد و هم در جمع به همین صورت نوشته میشود. اما در برخی محاورات، از واژه "آقایان" نیز میتوان به عنوان یک جمع غیررسمی استفاده کرد.
توافق با صفتها: در جملات، اگر صفتی برای "ارباب" به کار ببرید، صفت باید با "ارباب" هماهنگ باشد. مثلاً: "ارباب نیکوکار" یا "ارباب بزرگوار".
کاربرد در جملات: واژه "ارباب" معمولاً در مواقعی که بخواهیم به قدرت، مقام یا منزلت کسی اشاره کنیم استفاده میشود. مثلاً: "اربابانِ این دیار به عدالت مشهورند."
نحوه استفاده: در متون رسمی و ادبی، میتوانید از "ارباب" به عنوان تعریفی از افرادی با مقام و منزلت استفاده کنید.
معادلهای دیگر: در برخی متون، ممکن است از کلمات دیگری مانند "سرور"، "حاکم" یا "رئیس" برای انتقال مفهوم مشابه استفاده شود.
با رعایت این نکات، میتوانید درست و مؤثر از کلمه "ارباب" در نوشتار خود بهره ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ارباب" در جمله آوردهام:
ارباب ما همیشه به کارگران خود احترام میگذارد.
در روزگار قدیم، اربابها نقش مهمی در تعیین سرنوشت روستاییان داشتند.
او به عنوان ارباب زمینهای وسیع، در جامعهاش شناخته شده بود.
ارباب تصمیم گرفت تا به کشاورزان کمک کند تا محصولات بهتری تولید کنند.
مردم به ارباب خود اعتماد داشتند و او را به عنوان الگوی خود میپنداشتند.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: استاد، کارفرما، چیره دست، لرد، شاهزاده، مالک، خدیو، رئيس، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، رئيس کارفرما، مافوق، عنوانی مثل اقا، ملاک عمده، مسیو، صاحب تیول، هم بیعت، مالک زمین، مدیر، حکومت مطلقه، اختیار دار کشور