زنگی
licenseمعنی کلمه زنگی
معنی واژه زنگی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | حبشي، زنگباري، سياه پوست | ||
انگلیسی | Negro, benefish | ||
عربی | زنجي، أسود، القزم الزنجاني الإ فريقي | ||
ترکی | zil | ||
فرانسوی | cloche | ||
آلمانی | glocke | ||
اسپانیایی | campana | ||
ایتالیایی | campana | ||
مرتبط | سیاه پوست، کاکا، زنگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "زنگی" در زبان فارسی میتواند به دو صورت استفاده شود: به عنوان صفت و به عنوان اسم. در استفاده صحیح از این کلمه، توجه به چند نکته نگارشی و قواعد زبان فارسی ضروری است:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "زنگی" به درستی در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | زنگی | ||
معادل ابجد | 87 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | zangi | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به زنگ یا زنگبار، جزیرهای در سواحل افریقا که مردم آن سیاهپوستند) [قدیمی، مجاز] | ||
مختصات | (زَ) (ص نسب .) | ||
آواشناسی | zangi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی زنگی | ||
پخش صوت |
- 1 منسوب به زنگباري . کلمه "زنگی" در زبان فارسی میتواند به دو صورت استفاده شود: به عنوان صفت و به عنوان اسم. در استفاده صحیح از این کلمه، توجه به چند نکته نگارشی و قواعد زبان فارسی ضروری است: نحوه نوشتن: "زنگی" به همین شکل نوشته میشود و به عنوان یک کلمه مستقل هیچگونه حرف اضافی ندارد. معنی: "زنگی" ممکن است به معنای مربوط به رنگ زنگ یا زنگ زدگی باشد یا به عنوان یک صفت برای توصیف اشیایی که به نوعی زنگ زده یا دارای رنگ زنگ هستند، به کار رود. جنس کلمه: "زنگی" به عنوان یک صفت در توصیف اسمها به کار میرود و به جنسیت خاصی وابسته نیست. این کلمه میتواند برای توصیف اشیاء یا چیزهایی که به نوعی با زنگ یا زنگ زدگی مرتبط هستند، استفاده شود. قواعد نگارشی: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "زنگی" به درستی در نوشتههای خود استفاده کنید.
- 2 سياه پوست . يا زنگي سياه
- 1 سياه پوستي که مست باده باشد .
- 2 شخص شرور و تند خويي
که به اين و آن تندي کند .
يا زنگي زنگ يارومي روم . به کسي
گويند که هم خدا خواهد و هم خرما
را يعني گاهي به يک امر و گاهي به امر
ديگر بپردازد کار خود را يکسو کن .
حبشي، زنگباري، سياه پوست
Negro, benefish
زنجي، أسود، القزم الزنجاني الإ فريقي
zil
cloche
glocke
campana
campana
سیاه پوست، کاکا، زنگ