زود
license
98
1667
100
معنی کلمه زود
معنی واژه زود
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پگاه، سريع، سريعاً، في الحال، گاه | ||
متضاد | دير | ||
انگلیسی | early, hurried, kenspeckle, tantivy, soon, betimes, earlier | ||
عربی | في وقت مبكر، مبكرا، باكر، مبكر، باكرا، منذ الطفولة | ||
ترکی | yakında | ||
فرانسوی | bientôt | ||
آلمانی | bald | ||
اسپانیایی | pronto | ||
ایتالیایی | presto | ||
مرتبط | اولیه، مربوط به قدیم، شتاب زده، هول هولکی، بی تامل، عجول، دست پاچه، برجسته، واضح، بزودی، طولی نکشید، عنقریب، قریبا، در اولین فرصت، صبح زود، بهنگام، بموقع | ||
واژه | زود | ||
معادل ابجد | 17 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | zud | ||
ترکیب | (قید، صفت) [پهلوی: zūt] | ||
مختصات | (ق .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی زود | ||
پخش صوت |
شتاب، سرعت، به تندي، عاجلاً
پگاه، سريع، سريعاً، في الحال، گاه
دير
early, hurried, kenspeckle, tantivy, soon, betimes, earlier
في وقت مبكر، مبكرا، باكر، مبكر، باكرا، منذ الطفولة
yakında
bientôt
bald
pronto
presto
اولیه، مربوط به قدیم، شتاب زده، هول هولکی، بی تامل، عجول، دست پاچه، برجسته، واضح، بزودی، طولی نکشید، عنقریب، قریبا، در اولین فرصت، صبح زود، بهنگام، بموقع