ساحل
licenseمعنی کلمه ساحل
معنی واژه ساحل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | شاطي، عراق، كرانه، كنار، كناردريا، كناره ور | ||
انگلیسی | beach, coast, shore, bank, strand, brae, ripe, shore front | ||
عربی | شاطئ، منطقة ساحلية، دفع مركب إلى البحر، سحب مركبا | ||
ترکی | sahil | ||
فرانسوی | plage | ||
آلمانی | strand | ||
اسپانیایی | playa | ||
ایتالیایی | spiaggia | ||
مرتبط | کنار دریا، شن زار، رنگ شنی، دریا کنار، کرانه، لب، بانک، کنار، ضرابخانه، سیل گیر، رشته، لایه، بندرگاه، مجرای سیم، دامنه، تپه، سرازیری تپه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ساحل" در زبان فارسی به معنای نوار باریکی از زمین در کنار دریا، دریاچه یا رودخانه است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، باید به چند نکته توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ساحل" به درستی و به شکلی صحیح در نگارشها و مکالمات خود استفاده کنید. | ||
واژه | ساحل | ||
معادل ابجد | 99 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | sāhel | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ سَواحِل] (جغرافیا) | ||
مختصات | (حِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | sAhel | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ساحل | ||
پخش صوت |
کناره ، کران، کرانه ، کناره دريا کلمه "ساحل" در زبان فارسی به معنای نوار باریکی از زمین در کنار دریا، دریاچه یا رودخانه است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، باید به چند نکته توجه کرد: تلفظ درست: کلمه "ساحل" به صورت سَاحِل تلفظ میشود. بر روی حرف "ا" کلمه، زَبَره وجود دارد. جمع بستن: جمع کلمه "ساحل"، "سواحل" است و این واژه به معنای چندین ساحل یا از جمله سواحل مختلف به کار میرود. ساخت جملات: در استفاده از کلمه "ساحل" در جملات، باید به نوع جمله و گرامر دقت کرد. به عنوان مثال: ترکیبهای معنایی: این کلمه میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود. مانند: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ساحل" به درستی و به شکلی صحیح در نگارشها و مکالمات خود استفاده کنید.
شاطي، عراق، كرانه، كنار، كناردريا، كناره ور
beach, coast, shore, bank, strand, brae, ripe, shore front
شاطئ، منطقة ساحلية، دفع مركب إلى البحر، سحب مركبا
sahil
plage
strand
playa
spiaggia
کنار دریا، شن زار، رنگ شنی، دریا کنار، کرانه، لب، بانک، کنار، ضرابخانه، سیل گیر، رشته، لایه، بندرگاه، مجرای سیم، دامنه، تپه، سرازیری تپه