جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
کلمه "ساییدن" در زبان فارسی به معنای کشیدن یا مالیدن چیزی به سطحی دیگر است. این واژه به عنوان یک فعل، دارای قواعد خاصی در استفاده و نگارش است. در ادامه به برخی نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحو و صرف:
"ساییدن" به عنوان فعل، به شکلهای متفاوتی صرف میشود. مثلاً: سایید، میساید، ساید، و...
نقطهگذاری:
در جملاتی که "ساییدن" بهکار میرود، باید به مکانهای مناسب برای استفاده از ویرگول یا نقطه توجه کرد. مثلاً: «او دستش را روی میز سایید.»
آوایی و تلفظ:
توجه به آواهای واژه ضروری است. "ساییدن" با "ی" در انتها به شکل "سایدن" هم تلفظ میشود.
زبان توصیفی:
در توصیف عمل ساییدن، میتوان از صفات و قیدهای مناسب استفاده کرد. بهعنوان مثال: «او به آرامی چاقو را روی سنگ سایید.»
استفاده در محاوره:
در زبان محاوره، ممکن است گاهی از تلفظهای مختلف یا شکلهای غیررسمی استفاده شود که در نوشتار رسمی پیشنهاد نمیشود.
قیدها و صفات:
میتوان از قیدهای مختلف برای توصیف بیشتر عمل ساییدن بهره برد. مثال: ساییدن سریع، ساییدن ملایم.
این قوانین و نکات به شما کمک میکند تا در استفاده از کلمه "ساییدن" دقت بیشتری داشته باشید و نوشتار خود را بهبود بخشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وقتی که میخواهید سطح چوب را صاف کنید، باید ابتدا آن را با کاغذ سنباده ساییده و سپس رنگآمیزی کنید.
او با حرکات آهسته و نرم پارچه را به میز سایید تا لکهها کاملاً پاک شوند.
ساییدن گیاهان دارویی در هاون به دوستش کمک کرد تا عطر و طعم بهتری برای دمنوشش به دست آورد.
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: مالیدن، پاک کردن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، نرم کردن، نرم کوبیدن، سخت کار کردن، خرد کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، خوردن، فرساییدن، فاسد کردن، تحریک کردن، خراشیدن زدودن، حک کردن، بر انگیختن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، بههیجان اوردن، در اثر سایش از بین رفتن، فرسوده شدن، جنگ کردن، ترساندن، هراسانیدن، فاقدنیرو کردن، صاف و صیقلی کردن، صیقل کردن، زدن، کوبیدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن، با مشت حمله کردن، کلش کلش کردن، بصورت پودر دراوردن، رنده کردن، با شبکه مجهز کردن، حبس کردن، شبکه دار کردن، ازردن، ضبط کردن، بایگانی کردن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن