ساییدن
licenseمعنی کلمه ساییدن
معنی واژه ساییدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سابيدن، سودن 2- خرد كردن، كوبيدن، نرم كردن 3- سوهان زدن، صيقلي كردن 4- زدودن 5- جلا دادن، صيقل دادن 6- ماليدن | ||
انگلیسی | rub, gnaw, pulverize, wear away, grind, erode, rub out, abrade, chafe, corrade, fray, levigate, pound, scuff, triturate, wear up, grate, file, abrasive | ||
عربی | فرك، احتكاك، عدم إستواء، سخرية، تمسيد، أزال، حك، دعك، مسح، احتك، أسخط، جلا، مسح الدموع، نظف، انمحى، واصل سيره بصعوبة | ||
ترکی | bileme | ||
فرانسوی | affûtage | ||
آلمانی | schleifen | ||
اسپانیایی | molienda | ||
ایتالیایی | macinazione | ||
مرتبط | مالیدن، پاک کردن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، نرم کردن، نرم کوبیدن، سخت کار کردن، خرد کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، خوردن، فرساییدن، فاسد کردن، تحریک کردن، خراشیدن زدودن، حک کردن، بر انگیختن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، بههیجان اوردن، در اثر سایش از بین رفتن، فرسوده شدن، جنگ کردن، ترساندن، هراسانیدن، فاقدنیرو کردن، صاف و صیقلی کردن، صیقل کردن، زدن، کوبیدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن، با مشت حمله کردن، کلش کلش کردن، بصورت پودر دراوردن، رنده کردن، با شبکه مجهز کردن، حبس کردن، شبکه دار کردن، ازردن، ضبط کردن، بایگانی کردن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ساییدن" در زبان فارسی به معنای کشیدن یا مالیدن چیزی به سطحی دیگر است. این واژه به عنوان یک فعل، دارای قواعد خاصی در استفاده و نگارش است. در ادامه به برخی نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
این قوانین و نکات به شما کمک میکند تا در استفاده از کلمه "ساییدن" دقت بیشتری داشته باشید و نوشتار خود را بهبود بخشید. | ||
واژه | ساییدن | ||
معادل ابجد | 135 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | sāy(')idan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹ساویدن، سابیدن› | ||
مختصات | (دَ)(مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ساییدن | ||
پخش صوت |
کنايه از کسي که تعب و محنت روزگار را نديده و کلمه "ساییدن" در زبان فارسی به معنای کشیدن یا مالیدن چیزی به سطحی دیگر است. این واژه به عنوان یک فعل، دارای قواعد خاصی در استفاده و نگارش است. در ادامه به برخی نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحو و صرف: نقطهگذاری: آوایی و تلفظ: زبان توصیفی: استفاده در محاوره: این قوانین و نکات به شما کمک میکند تا در استفاده از کلمه "ساییدن" دقت بیشتری داشته باشید و نوشتار خود را بهبود بخشید.
نچشيده باشد، محبوب، مستور
1- سابيدن، سودن
2- خرد كردن، كوبيدن، نرم كردن
3- سوهان زدن، صيقلي كردن
4- زدودن
5- جلا دادن، صيقل دادن
6- ماليدن
rub, gnaw, pulverize, wear away, grind, erode, rub out, abrade, chafe, corrade, fray, levigate, pound, scuff, triturate, wear up, grate, file, abrasive
فرك، احتكاك، عدم إستواء، سخرية، تمسيد، أزال، حك، دعك، مسح، احتك، أسخط، جلا، مسح الدموع، نظف، انمحى، واصل سيره بصعوبة
bileme
affûtage
schleifen
molienda
macinazione
مالیدن، پاک کردن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، نرم کردن، نرم کوبیدن، سخت کار کردن، خرد کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، خوردن، فرساییدن، فاسد کردن، تحریک کردن، خراشیدن زدودن، حک کردن، بر انگیختن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، بههیجان اوردن، در اثر سایش از بین رفتن، فرسوده شدن، جنگ کردن، ترساندن، هراسانیدن، فاقدنیرو کردن، صاف و صیقلی کردن، صیقل کردن، زدن، کوبیدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن، با مشت حمله کردن، کلش کلش کردن، بصورت پودر دراوردن، رنده کردن، با شبکه مجهز کردن، حبس کردن، شبکه دار کردن، ازردن، ضبط کردن، بایگانی کردن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن