سپهدار
licenseمعنی کلمه سپهدار
معنی واژه سپهدار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | warden | ||
عربی | بباه | ||
ترکی | gardiyan | ||
فرانسوی | directeur | ||
آلمانی | aufseher | ||
اسپانیایی | guardián | ||
ایتالیایی | guardiano | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سپهدار" در فارسی به معنای فرمانده سپاه یا رهبر نظامی است. در زیر به برخی قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه و کاربرد آن اشاره میکنم:
با رعایت این قواعد میتوانید از کلمه "سپهدار" بهدرستی در نوشتار فارسی خود استفاده کنید. | ||
واژه | سپهدار | ||
معادل ابجد | 272 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | sepahdār | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم، صفت فاعلی) ‹سپاهدار› (نظامی) [قدیمی] | ||
آواشناسی | sepahdAr | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سپهدار | ||
پخش صوت |
فرمانده سپاه کلمه "سپهدار" در فارسی به معنای فرمانده سپاه یا رهبر نظامی است. در زیر به برخی قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه و کاربرد آن اشاره میکنم: نویسهگردانی: کلمه "سپهدار" به صورت یکپارچه نوشته میشود و باید از نگارش جدا یا به صورت جداگانه پرهیز کرد. نقطهگذاری: در متون رسمی و ادبی، سعی کنید از علائم نگارشی به درستی استفاده کنید. به عنوان مثال: "سپهدار به میدان آمد." زبان رسمی: در نوشتار رسمی باید به معنی و کاربرد این کلمه به دقت توجه کرد و آن را در بافت مناسب به کار برد. جمعسازی: دقت کنید که در صورت نیاز به جمع بستن این کلمه، بهطور عادی از واژه "سپهداران" استفاده میشود. معناشناسی: این کلمه معمولاً در متون تاریخی و ادبی استفاده میشود، بنابراین توجه به بستر تاریخی آن در هنگام نگارش مهم است. با رعایت این قواعد میتوانید از کلمه "سپهدار" بهدرستی در نوشتار فارسی خود استفاده کنید.
warden
بباه
gardiyan
directeur
aufseher
guardián
guardiano