ستم
licenseمعنی کلمه ستم
معنی واژه ستم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آزار، اجحاف، ايذا، بغي، بيداد، بيدادگري، تطاول، تعدي، جبر، جفا، جور، حيف، ظلم، مظلمه | ||
متضاد | مهر | ||
انگلیسی | oppression,injustice,tyranny,cruelty,violence,despotism | ||
عربی | اضطهاد، ظلم، طغيان، جور، ضيق، غم، عمل ظالم، ضيق صدر، إحساس بالظلم، إرهاق، الاضطهاد | ||
ترکی | baskı | ||
فرانسوی | oppression | ||
آلمانی | unterdrückung | ||
اسپانیایی | opresión | ||
ایتالیایی | oppressione | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ستم" در زبان فارسی به معنای ظلم و بیعدالتی است و در جمله و نگارش به شکلهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در نوشتارهای ادبی، فلسفی یا اجتماعی، "ستم" یک واژه مهم است که میتواند مضامین عمیقتری را نیز انتقال دهد. | ||
واژه | ستم | ||
معادل ابجد | 500 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | setam | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: stahm] ‹استم› | ||
مختصات | (س تَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | setam | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ستم | ||
پخش صوت |
ظلم و جور، آزار کلمه "ستم" در زبان فارسی به معنای ظلم و بیعدالتی است و در جمله و نگارش به شکلهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه استفاده: "ستم" میتواند به عنوان اسم به کار رود. به عنوان مثال: "ستم بر مردم" یا "ستمکاری". ترکیب با دیگر کلمات: این کلمه میتواند با سایر کلمات ترکیب شود، مانند "ستمگران"، "ستم اجتماعی" و "ستم سیاسی". جملات توصیفی: وقتی از "ستم" در جملههای توصیفی استفاده میکنید، به یاد داشته باشید که میتوانید این کلمه را با صفتها ترکیب کنید تا معانی متفاوتی ایجاد کنید. مثلاً: "ستم ظالمانه" یا "ستم خطیر". افعال مرتبط: میتوانید از افعالی مانند "ستم کردن" یا "ستم روا داشتن" استفاده کنید. نکات نگارشی: در نوشتارهای ادبی، فلسفی یا اجتماعی، "ستم" یک واژه مهم است که میتواند مضامین عمیقتری را نیز انتقال دهد.
آزار، اجحاف، ايذا، بغي، بيداد، بيدادگري، تطاول، تعدي، جبر، جفا، جور، حيف، ظلم، مظلمه
مهر
oppression,injustice,tyranny,cruelty,violence,despotism
اضطهاد، ظلم، طغيان، جور، ضيق، غم، عمل ظالم، ضيق صدر، إحساس بالظلم، إرهاق، الاضطهاد
baskı
oppression
unterdrückung
opresión
oppressione