سختی
licenseمعنی کلمه سختی
معنی واژه سختی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آزار، اشكال، بلا، تعب، تعسر، تندي، تنگي، ثقل، خشونت، دشواري، رنج، زجر، زحمت، سختي، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاري، محكمي، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت | ||
متضاد | آساني، سستي 1- فقر، تنگ دستي | ||
انگلیسی | hardness, hardship, difficulty, adversity, trouble, severity, rigidity, distress, intensity, tenacity, rigor, intension, discomfort, inflexibility, problem, cumber, solidity, violence, privation, resistance, calamity, complication, implacability, inclemency, inexorability, obstruction, rigorism, vehemence, rigour | ||
عربی | صلابة، قسوة، صعوبة، حزم، صرامة، وعورة | ||
ترکی | zorluk | ||
فرانسوی | Épreuves | ||
آلمانی | not | ||
اسپانیایی | privación | ||
ایتالیایی | difficoltà | ||
مرتبط | سفتی، دشواری، اشکال، ذلت، مشکل، فلاکت، بدبختی، ادبار و مصیبت، روزبد، مزاحمت، ازار، قید، خارش، دقت، خشکی، سخت گیری، استحکام، عدم تراضی، پریشانی، اندوه، درد، تنگدستی، کثرت، قوت، نیرومندی، سیری، اصرار، سر سختی، چسبندگی، دقت زیاد، ظلم، تندی، ناراحتی، کج نشدگی، انحناء ناپذیری، مسئله، موضوع، چیستان، چیز وحشتناک، استواری، جمود، محکمی، زور، ستم، بی حرمتی، محرومیت، فقدان، محروم سازی، تعلیق مقام، مقاومت، مخالفت، ایستادگی، پایداری، فاجعه، مصیبت، سانحه، پیچیدگی، بغرنجی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی، بی رحمی، بی اعتدالی، فقدان ملایمت، سنگدلی، انسداد، گرفتگی، جلو گیری، سده، غیظ و غضب، حرارت، غضب شدید، سخت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سختی" در زبان فارسی به معنای دشواری یا چالش است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر را مد نظر قرار دهید:
به طور کلی، "سختی" از کلمات ساده و پرکاربرد در زبان فارسی است و با رعایت نکات بالا میتوان به درستی از آن استفاده کرد. | ||
واژه | سختی | ||
معادل ابجد | 1070 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | saxti | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
مختصات | (سَ)(حامص .) | ||
آواشناسی | saxti | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سختی | ||
پخش صوت |
- 1 محکمي استواري سفتي مقابل کلمه "سختی" در زبان فارسی به معنای دشواری یا چالش است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر را مد نظر قرار دهید: جایگاه کلمه در جمله: "سختی" میتواند به عنوان اسم در جمله به کار رود. به عنوان مثال: "این کار سختی دارد." یا "او در زندگی با سختیهای زیادی مواجه شده است." نحوهی صرف وازه: "سختی" در زبان فارسی به صورت جمع نیز به کار میرود که به شکل "سختیها" نوشته میشود. به مثال: "سختیهای زندگی به انسان قدرت میبخشد." حروف اضافه: در استفاده از "سختی" ممکن است حروف اضافهای مانند "در" یا "با" به کار بروند. به مثال: "در مواجهه با سختیها باید قوی بود." قید و صفت: برای توصیف "سختی"، میتوان از قیدها و صفات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال: "این کار بسیار سختی است." به طور کلی، "سختی" از کلمات ساده و پرکاربرد در زبان فارسی است و با رعایت نکات بالا میتوان به درستی از آن استفاده کرد.
سستي نرمي . - 2 دشواري اشکال
مقابل آساني سهولت . - 3 درشتي صلابت.
- 4 بخل خست . - 5 سنگدلي بيرحمي .
- 6 زحمت شفقت . - 7 محنت رنج .
- 8 فقر تهيدستي . - 9 آسيب بلا
آفت . يا سختي ديوار دهر .
- 1 حوادث روزگار . - 2 آفتاب .
1- آزار، اشكال، بلا، تعب، تعسر، تندي، تنگي، ثقل، خشونت، دشواري، رنج، زجر، زحمت، سختي، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاري، محكمي، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت
آساني، سستي
1- فقر، تنگ دستي
hardness, hardship, difficulty, adversity, trouble, severity, rigidity, distress, intensity, tenacity, rigor, intension, discomfort, inflexibility, problem, cumber, solidity, violence, privation, resistance, calamity, complication, implacability, inclemency, inexorability, obstruction, rigorism, vehemence, rigour
صلابة، قسوة، صعوبة، حزم، صرامة، وعورة
zorluk
Épreuves
not
privación
difficoltà
سفتی، دشواری، اشکال، ذلت، مشکل، فلاکت، بدبختی، ادبار و مصیبت، روزبد، مزاحمت، ازار، قید، خارش، دقت، خشکی، سخت گیری، استحکام، عدم تراضی، پریشانی، اندوه، درد، تنگدستی، کثرت، قوت، نیرومندی، سیری، اصرار، سر سختی، چسبندگی، دقت زیاد، ظلم، تندی، ناراحتی، کج نشدگی، انحناء ناپذیری، مسئله، موضوع، چیستان، چیز وحشتناک، استواری، جمود، محکمی، زور، ستم، بی حرمتی، محرومیت، فقدان، محروم سازی، تعلیق مقام، مقاومت، مخالفت، ایستادگی، پایداری، فاجعه، مصیبت، سانحه، پیچیدگی، بغرنجی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی، بی رحمی، بی اعتدالی، فقدان ملایمت، سنگدلی، انسداد، گرفتگی، جلو گیری، سده، غیظ و غضب، حرارت، غضب شدید، سخت