سرب
licenseمعنی کلمه سرب
معنی واژه سرب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | lead,plumbum,massicot,Serbian | ||
عربی | قيادة، رصاص، تقدم، مبادرة، بصمة، دور رئيسي، مقود الحيوان، العنوان الرئيسي، أثر، سلك التوصيل، قاد، أرشد، أدى الى، وجب، أطلق النار، لعب الورقة الأولي، بدأ، يقود | ||
ترکی | yol göstermek | ||
فرانسوی | plomb | ||
آلمانی | führen | ||
اسپانیایی | dirigir | ||
ایتالیایی | guida | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سرب" در زبان فارسی به معنای فلز سنگینی است که در صنایع مختلف به کار میرود و همچنین در برخی از اصطلاحات و عبارات خاص نیز استفاده میشود. برای نگارش صحیح و قواعد فارسی مرتبط با این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "سرب" به درستی و مناسب در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | سرب | ||
معادل ابجد | 262 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | serb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اَسراب] [قدیمی] | ||
مختصات | (سَ رَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | sorb | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سرب | ||
پخش صوت |
يکي از فلزات شناخته شده و از قديم الايام بوده و کلمه "سرب" در زبان فارسی به معنای فلز سنگینی است که در صنایع مختلف به کار میرود و همچنین در برخی از اصطلاحات و عبارات خاص نیز استفاده میشود. برای نگارش صحیح و قواعد فارسی مرتبط با این کلمه، به نکات زیر توجه کنید: املا: کلمه "سرب" به همین صورت و با حروف "س"، "ر" و "ب" نوشته میشود و هیچ حرف اضافی ندارد. تلفظ: این کلمه به صورت "سِرب" تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح آن در گفتار مهم است. جمع: جمع کلمه "سرب" به شکل "سربها" میباشد. در برخی موارد، در متون ادبی یا علمی ممکن است به صورت "سراب" نیز استفاده شود، اما در مجموع "سربها" شکل رایج جمع است. کاربرد: کلمه "سرب" در جملات به عنوان اسم به کار میرود. مثال: "سرب در صنعت باتریسازی استفاده میشود." قید و صفت: "سربی" به عنوان صفت میتواند به کار رود، مانند "رنگ سربی" یا "محصولات سربی". با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "سرب" به درستی و مناسب در نوشتار خود استفاده کنید.
جسمي است سفيد خاکستري رنگ و بسيار نرم و سنگين و وزن
مخصوص دارد و اکثر اوقات محتوي مقدار زيادي سم و
يکي از سموم قويه است و از اين جهت استعمال آن در
آلات و ادوات طباخي بسي خطرناک مي باشد
lead,plumbum,massicot,Serbian
قيادة، رصاص، تقدم، مبادرة، بصمة، دور رئيسي، مقود الحيوان، العنوان الرئيسي، أثر، سلك التوصيل، قاد، أرشد، أدى الى، وجب، أطلق النار، لعب الورقة الأولي، بدأ، يقود
yol göstermek
plomb
führen
dirigir
guida