سریع
licenseمعنی کلمه سریع
معنی واژه سریع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير | ||
متضاد | 1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير ≠ | ||
انگلیسی | rapid, fast, quick, swift, speedy, prompt, brisk, agile, express, sudden, deft, dexterous, handy, pernicious, rathe, spry, sweepy, light-footed, light-heeled, light-limbed, wing-footed | ||
عربی | سريع، عاجل، خاطف، منحدر النهر | ||
ترکی | hızlı | ||
فرانسوی | rapide | ||
آلمانی | schnell | ||
اسپانیایی | rápido | ||
ایتالیایی | presto | ||
مرتبط | تند، سریع السیر، تندرو، چابک، فوری، سبک، زنده، فرز، چابک دست، عجول، بی درنگ، عاجل، چالاک، اماده، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زیرک، زرنگ، سریع العمل، صریح، روشن، مخصوص، ناگهانی، غیر منتظره، ناگه، استادانه، ماهر، کاردان، چیره دست، زبر دست، دستی، سودمند، دم دستی، قابل استفاده، مقتدر، مهلک، مضر، کشنده، نابود کننده، زیان اور، پیش رس، زود رس، با هوش، قشنگ، چیزی که جارو میکند، زود گذر، سبک پا، تردست، بادپا، دارای پای پردار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سریع" در زبان فارسی به معنی تند، پرسرعت یا با سرعت زیاد است. در نگارش و استعمال این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:
با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر و صحیح از کلمه "سریع" در جملات و نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | سریع | ||
معادل ابجد | 340 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | sari' | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (سَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | sari' | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سریع | ||
پخش صوت |
جلد و شتاب کننده ، زود، شتابنده کلمه "سریع" در زبان فارسی به معنی تند، پرسرعت یا با سرعت زیاد است. در نگارش و استعمال این کلمه، نکات زیر قابل توجه است: استفاده صحیح: "سریع" به عنوان صفت، باید به درستی در جملات به کار رود. مثلاً: "او یک دوچرخه سریع دارد." جمع: این کلمه دارای حالت جمع خاصی نیست و مانند بسیاری از صفات در فارسی، در جمع هم به همان شکل "سریع" به کار میرود. مثلاً: "اتومبیلهای سریع". مقابل: واژه "آهسته" Opposite کلمه "سریع" است و در متنهای نگارشی میتواند برای ایجاد تضاد به کار رود: "او سریع دوید، اما همکارش آهسته حرکت کرد." قید: شکل قیدی این کلمه "سریعاً" است که به معنای "با سرعت" یا "به سرعت" استفاده میشود. مثلاً: "او سریعاً پاسخ داد." ترکیب: "سریع" میتواند با سایر واژهها ترکیب شود، مانند "سریعالسیر" که به معنی سریعترین مسیر یا وسیله نقلیه است. با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر و صحیح از کلمه "سریع" در جملات و نوشتار خود استفاده کنید.
1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير
1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير
≠
rapid, fast, quick, swift, speedy, prompt, brisk, agile, express, sudden, deft, dexterous, handy, pernicious, rathe, spry, sweepy, light-footed, light-heeled, light-limbed, wing-footed
سريع، عاجل، خاطف، منحدر النهر
hızlı
rapide
schnell
rápido
presto
تند، سریع السیر، تندرو، چابک، فوری، سبک، زنده، فرز، چابک دست، عجول، بی درنگ، عاجل، چالاک، اماده، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زیرک، زرنگ، سریع العمل، صریح، روشن، مخصوص، ناگهانی، غیر منتظره، ناگه، استادانه، ماهر، کاردان، چیره دست، زبر دست، دستی، سودمند، دم دستی، قابل استفاده، مقتدر، مهلک، مضر، کشنده، نابود کننده، زیان اور، پیش رس، زود رس، با هوش، قشنگ، چیزی که جارو میکند، زود گذر، سبک پا، تردست، بادپا، دارای پای پردار