license
98
1667
100
معنی کلمه سریع معنی واژه سریع
معنی:
جلد و شتاب کننده ، زود، شتابندهمترادف 1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سيرمتضاد 1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير
≠ انگلیسی rapid, fast, quick, swift, speedy, prompt, brisk, agile, express, sudden, deft, dexterous, handy, pernicious, rathe, spry, sweepy, light-footed, light-heeled, light-limbed, wing-footedعربی سريع، عاجل، خاطف، منحدر النهرترکی hızlıفرانسوی rapideآلمانی schnellاسپانیایی rápidoایتالیایی prestoمرتبط تند، سریع السیر، تندرو، چابک، فوری، سبک، زنده، فرز، چابک دست، عجول، بی درنگ، عاجل، چالاک، اماده، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زیرک، زرنگ، سریع العمل، صریح، روشن، مخصوص، ناگهانی، غیر منتظره، ناگه، استادانه، ماهر، کاردان، چیره دست، زبر دست، دستی، سودمند، دم دستی، قابل استفاده، مقتدر، مهلک، مضر، کشنده، نابود کننده، زیان اور، پیش رس، زود رس، با هوش، قشنگ، چیزی که جارو میکند، زود گذر، سبک پا، تردست، بادپا، دارای پای پردار
مترادف:
1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير
متضاد:
1- برق آسا، بادپا، تند، تندرو، تيز، فوري، جلد، چالاك، چست، زود، سبك سير
≠
ترکیب:
(صفت) [عربی]
مختصات:
(سَ) [ ع . ]
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
sari'
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
340
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
rapid | fast , quick , swift , speedy , prompt , brisk , agile , express , sudden , deft , dexterous , handy , pernicious , rathe , spry , sweepy , light-footed , light-heeled , light-limbed , wing-footed
عربی
سريع | عاجل , خاطف , منحدر النهر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "سریع" در زبان فارسی به معنی تند، پرسرعت یا با سرعت زیاد است. در نگارش و استعمال این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:
استفاده صحیح: "سریع" به عنوان صفت، باید به درستی در جملات به کار رود. مثلاً: "او یک دوچرخه سریع دارد."
جمع: این کلمه دارای حالت جمع خاصی نیست و مانند بسیاری از صفات در فارسی، در جمع هم به همان شکل "سریع" به کار میرود. مثلاً: "اتومبیلهای سریع".
مقابل: واژه "آهسته" Opposite کلمه "سریع" است و در متنهای نگارشی میتواند برای ایجاد تضاد به کار رود: "او سریع دوید، اما همکارش آهسته حرکت کرد."
قید: شکل قیدی این کلمه "سریعاً" است که به معنای "با سرعت" یا "به سرعت" استفاده میشود. مثلاً: "او سریعاً پاسخ داد."
ترکیب: "سریع" میتواند با سایر واژهها ترکیب شود، مانند "سریعالسیر" که به معنی سریعترین مسیر یا وسیله نقلیه است.
نکات نگارشی: در نوشتن کلمه "سریع"، باید به املای صحیح آن توجه داشته باشید و از نوشتن آن به شکلهای نادرست مانند "سریي" یا "سريع" خودداری کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر و صحیح از کلمه "سریع" در جملات و نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سریع" در جملات مختلف آورده شده است:
او همیشه جواب سوالات را سریع میدهد.
ماشین جدیدش خیلی سریعتر از مدل قبلی است.
برای رسیدن به مقصد، باید مسیر سریعتری را انتخاب کنیم.
او در دویدن بسیار سریع است و همیشه مقام اول را کسب میکند.
برای یادگیری زبان، تمرینات سریع نتیجه بهتری خواهد داشت.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مرتبط: تند، سریع السیر، تندرو، چابک، فوری، سبک، زنده، فرز، چابک دست، عجول، بی درنگ، عاجل، چالاک، اماده، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زیرک، زرنگ، سریع العمل، صریح، روشن، مخصوص، ناگهانی، غیر منتظره، ناگه، استادانه، ماهر، کاردان، چیره دست، زبر دست، دستی، سودمند، دم دستی، قابل استفاده، مقتدر، مهلک، مضر، کشنده، نابود کننده، زیان اور، پیش رس، زود رس، با هوش، قشنگ، چیزی که جارو میکند، زود گذر، سبک پا، تردست، بادپا، دارای پای پردار