سکه
licenseمعنی کلمه سکه
معنی واژه سکه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت، پول فلزي، رواج، روايي، رونق ، پررونق | ||
متضاد | اسكناس كساد | ||
انگلیسی | coin, specie, bawbee, cole, death weight, pocket piece | ||
عربی | عملة، قطعة معدنية، نقد معدني، حجر الزاوية، صار، مسكوكة معدنية، صياغة لغوية، صك العملة، ضرب العملة، وتد | ||
ترکی | madeni para | ||
فرانسوی | pièce de monnaie | ||
آلمانی | münze | ||
اسپانیایی | moneda | ||
ایتالیایی | moneta | ||
مرتبط | مسکوک، وابسته بسکه، پول، نوعی کلم، چشم بند، شعبده باز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سکه" در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و به عنوان یک اسم به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "سکه" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتارهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | سکه | ||
معادل ابجد | 85 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | sekke | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: سکَّة، جمع: سِکَک] | ||
مختصات | (س کَُ یا کِّ) [ ع . سکة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | sekke | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سکه | ||
پخش صوت |
آهني که بدان مهر بر درهم و دينار زنند و با لفظ خوردن و زدن کلمه "سکه" در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و به عنوان یک اسم به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: کلمه "سکه" به صورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته میشود. جمعسازی: جمع کلمه "سکه" به شکل "سکهها" است. در جمع بستن اسامی فارسی، به طور معمول از پسوند "ها" استفاده میشود. استفاده در جملات: این کلمه میتواند در جملات مختلف به کار رود. به عنوان مثال: ربط به فرهنگ و تاریخ: سکهها معمولاً در مباحث اقتصادی و تاریخی جایگاه خاصی دارند. به همین دلیل در نوشتارهایی که به تاریخ اقتصاد، باستانشناسی، و فرهنگ مربوط میشوند، ممکن است واژه "سکه" بار معنایی عمیقتری پیدا کند. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "سکه" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتارهای خود استفاده کنید.
و نشاندن مستعمل است، آهني که بدان بر سيم و زر نقش کنند
صفت، پول فلزي، رواج، روايي، رونق ، پررونق
اسكناس كساد
coin, specie, bawbee, cole, death weight, pocket piece
عملة، قطعة معدنية، نقد معدني، حجر الزاوية، صار، مسكوكة معدنية، صياغة لغوية، صك العملة، ضرب العملة، وتد
madeni para
pièce de monnaie
münze
moneda
moneta
مسکوک، وابسته بسکه، پول، نوعی کلم، چشم بند، شعبده باز