سلسله
licenseمعنی کلمه سلسله
معنی واژه سلسله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آل، دودمان، طايفه، قبيله 2- گروه، دسته، فرقه 3- حلقه، زنجير 4- رشته 5- سري 6- رديف، صف 7- اتصال، پيوند | ||
انگلیسی | dynasty, series, chain, string, succession, system, train, genealogy, nexus, suite, concatenation, rank, gradation, ridge, run, catena, flight, the dynasty | ||
عربی | سلالة حاكمة | ||
ترکی | hanedan | ||
فرانسوی | dynastie | ||
آلمانی | dynastie | ||
اسپانیایی | dinastía | ||
ایتالیایی | dinastia | ||
مرتبط | خاندان، خانواده، خاندان پادشاهان، ال، دنباله، رده، ردیف، زنجیر، ریسه، ریسمان، نخ، سیم، زه، جانشینی، توالی، وراثت، پی ایی، ترادف، سیستم، نظام، دستگاه، منظومه، روش، قطار، تله، دم، شجره نامه، نسب، شجره النسب، رابطه، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد، همراهان، قطعه موسیقی، پیروان، الحاق، تسلسل، رتبه، مقام، ترتیب، درجه بندی، ارتقاء، درجه، انتقال تدریجی، تدریج، خط الراس، لبه، مرز، سلسله کوه، نوک، رانش، تک، محوطه، پرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت | ||
واژه | سلسله | ||
معادل ابجد | 185 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | selsele | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: سلسلَة، جمع: سَلاسِل] | ||
مختصات | (س س لَ یا لِ) [ ع . سلسلة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | selsele | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سلسله | ||
پخش صوت |
زنجير آهن و طلا و نقره
1- آل، دودمان، طايفه، قبيله
2- گروه، دسته، فرقه
3- حلقه، زنجير
4- رشته
5- سري
6- رديف، صف
7- اتصال، پيوند
dynasty, series, chain, string, succession, system, train, genealogy, nexus, suite, concatenation, rank, gradation, ridge, run, catena, flight, the dynasty
سلالة حاكمة
hanedan
dynastie
dynastie
dinastía
dinastia
خاندان، خانواده، خاندان پادشاهان، ال، دنباله، رده، ردیف، زنجیر، ریسه، ریسمان، نخ، سیم، زه، جانشینی، توالی، وراثت، پی ایی، ترادف، سیستم، نظام، دستگاه، منظومه، روش، قطار، تله، دم، شجره نامه، نسب، شجره النسب، رابطه، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد، همراهان، قطعه موسیقی، پیروان، الحاق، تسلسل، رتبه، مقام، ترتیب، درجه بندی، ارتقاء، درجه، انتقال تدریجی، تدریج، خط الراس، لبه، مرز، سلسله کوه، نوک، رانش، تک، محوطه، پرواز، گریز، عزیمت، یک رشته پلکان، مهاجرت