سوا کردن
licenseمعنی کلمه سوا کردن
معنی واژه سوا کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جدا كردن 2- از هم جدا كردن 3- انتخاب كردن، برگزيدن، دست چين كردن | ||
انگلیسی | disassemble, divide, separate, detach, isolate, unlink, disconnect | ||
عربی | فك، فكك، تفكيك | ||
مرتبط | پیاده کردن، مجزا کردن، به هم ریختن، تقسیم کردن، جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، تفکیک کردن، اعزام کردن، منفرد کردن، در قرنطینه نگاهداشتن، تنها گذاردن، عایق دار کردن، از هم باز کردن، بندهای زنجیر را از هم باز کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سوا کردن" به معنای جدا کردن یا تفکیک کردن است و در زبان فارسی میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی در مورد این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "سوا کردن" به درستی و به طور مؤثر در جملات خود استفاده کنید. | ||
واژه | سوا کردن | ||
معادل ابجد | 341 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سوا کردن | ||
پخش صوت |
انتخاب کردن، جدا کردن کلمه "سوا کردن" به معنای جدا کردن یا تفکیک کردن است و در زبان فارسی میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی در مورد این کلمه اشاره میکنم: استفاده صحیح: "سوا کردن" به عنوان یک فعل مرکب به کار میرود. بهتر است این فعل را در جملات به گونهای استفاده کنید که مفهوم تفکیک و جداسازی واضح باشد. زمان فعل: زمان فعل "سوا کردن" باید با زمان سایر اجزاء جمله هماهنگ باشد. به عنوان مثال: حروف اضافه: معمولاً بعد از کلمه "سوا" میتوان از حروف اضافهای مانند "از" استفاده کرد: نکات معنایی: توجه داشته باشید که "سوا کردن" به معنای جداسازی و تفکیک است، بنابراین از به کار بردن آن در مواردی که معانی دیگری مد نظر است، خودداری کنید. نگارش رسمی و غیررسمی: در نگارش رسمی، بهتر است از "سوا کردن" به عنوان یک فعل صحیح و با حساسیت بیشتری استفاده شود. در نگارش غیررسمی، میتوان به صورت محاورهای هم از این کلمه استفاده کرد. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "سوا کردن" به درستی و به طور مؤثر در جملات خود استفاده کنید.
1- جدا كردن
2- از هم جدا كردن
3- انتخاب كردن، برگزيدن، دست چين كردن
disassemble, divide, separate, detach, isolate, unlink, disconnect
فك، فكك، تفكيك
پیاده کردن، مجزا کردن، به هم ریختن، تقسیم کردن، جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، تفکیک کردن، اعزام کردن، منفرد کردن، در قرنطینه نگاهداشتن، تنها گذاردن، عایق دار کردن، از هم باز کردن، بندهای زنجیر را از هم باز کردن