شدید
licenseمعنی کلمه شدید
معنی واژه شدید
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اكيد 2- بسيار، هنگفت 3- دشوار، زفت 4- سخت 5- قوي، محكم | ||
متضاد | خفيف | ||
انگلیسی | severe, intense, violent, drastic, intensive, vigorous, strenuous, tough, hard, rigorous, keen, chronic, grievous, vehement, sopping, forcible, exquisite, inclement, diametric, stalwart, slashing, rugged, boisterous, diametrical, incontrollable, sthenic, high-wrought, two-fisted, vehemently | ||
عربی | حاد، خطير، قاس، صارم، عنيف، قارس، قاس صلب، متشدد، متزمت، صعب، عسير، قاسي، شديد | ||
ترکی | yoğun | ||
فرانسوی | intense | ||
آلمانی | intensiv | ||
اسپانیایی | intenso | ||
ایتالیایی | intenso | ||
مرتبط | سخت، سخت گیر، شاق، خشک، عنیف، قوی، زیاد، مشتاقانه، تند، قاهرانه، جابر، جدی، موثر، کاری، متمرکز، تشدیدی، پرقوت، نیرومند، زورمند، بلیغ، فعال، مشتاق، با حرارت، دشوار، خشن، محکم، سفت، مشکل، سنگین، خیلی دقیق، مایل، تیز، زیرک، مزمن، دیرینه، گرانرو، دردناک، تالم اور، اندوه اورد، با حرارت زیاد، غضبناک، بسیار، کاملا، خیلی خیس ولغزنده، اجباری، قهری، نفیس، بدیع، عالی، دقیق، مطبوع، بی اعتدال، قطری، بی باک، تنومند، مصمم، ستبر، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، زمخت، نا هموار، خشن و بی ادب، بلند و ناهنجار، خشن و زبر، سترگ، غیر قابل کنترل، غیر قابل جلوگیری، تندکار، وخیم، صنعتی، با استادی ساخته شده، دومشتی، شدن | ||
واژه | شدید | ||
معادل ابجد | 318 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šadid | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: شِداد] | ||
مختصات | (شَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | Sadid | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شدید | ||
پخش صوت |
سخت، قوي، تند
1- اكيد
2- بسيار، هنگفت
3- دشوار، زفت
4- سخت
5- قوي، محكم
خفيف
severe, intense, violent, drastic, intensive, vigorous, strenuous, tough, hard, rigorous, keen, chronic, grievous, vehement, sopping, forcible, exquisite, inclement, diametric, stalwart, slashing, rugged, boisterous, diametrical, incontrollable, sthenic, high-wrought, two-fisted, vehemently
حاد، خطير، قاس، صارم، عنيف، قارس، قاس صلب، متشدد، متزمت، صعب، عسير، قاسي، شديد
yoğun
intense
intensiv
intenso
intenso
سخت، سخت گیر، شاق، خشک، عنیف، قوی، زیاد، مشتاقانه، تند، قاهرانه، جابر، جدی، موثر، کاری، متمرکز، تشدیدی، پرقوت، نیرومند، زورمند، بلیغ، فعال، مشتاق، با حرارت، دشوار، خشن، محکم، سفت، مشکل، سنگین، خیلی دقیق، مایل، تیز، زیرک، مزمن، دیرینه، گرانرو، دردناک، تالم اور، اندوه اورد، با حرارت زیاد، غضبناک، بسیار، کاملا، خیلی خیس ولغزنده، اجباری، قهری، نفیس، بدیع، عالی، دقیق، مطبوع، بی اعتدال، قطری، بی باک، تنومند، مصمم، ستبر، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، زمخت، نا هموار، خشن و بی ادب، بلند و ناهنجار، خشن و زبر، سترگ، غیر قابل کنترل، غیر قابل جلوگیری، تندکار، وخیم، صنعتی، با استادی ساخته شده، دومشتی، شدن