شناختن
license
98
1667
100
معنی کلمه شناختن
معنی واژه شناختن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | know, recognize, identify, knew, notice, to recognize | ||
عربی | علم، عرف، فهم، درى، ميز، عانى، عرف جيدا، عرف شخص، يعرف | ||
مرتبط | دانستن، خبر داشتن، اگاه بودن، برسمیت شناختن، تشخیص دادن، باز شناختن، تصدیق کردن، تشخیص هویت دادن، یکی کردن، تمیز کردن، تمیز دادن، ملاحظه کردن، ملتفت شدن، دیدن | ||
واژه | شناختن | ||
معادل ابجد | 1401 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | šenāxtan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) [پهلوی: šnāxtan] ‹اشناختن، شناسیدن، اشناسیدن› | ||
مختصات | (ش تَ) [ په . ] (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شناختن | ||
پخش صوت |
آشنا شدن، دانستن
know, recognize, identify, knew, notice, to recognize
علم، عرف، فهم، درى، ميز، عانى، عرف جيدا، عرف شخص، يعرف
دانستن، خبر داشتن، اگاه بودن، برسمیت شناختن، تشخیص دادن، باز شناختن، تصدیق کردن، تشخیص هویت دادن، یکی کردن، تمیز کردن، تمیز دادن، ملاحظه کردن، ملتفت شدن، دیدن